آمله آمله آمله آمله آمله
آمله را به لاتينى:Phyllanthus Emblica
به فرانسوى:Emblique Officinale
به ايتاليايى:Embelica وMyrobalano
به انگليسى:Emblic Myrobalan
و به عربى: املج و السنانير مىگوين
محل رويش:
به حالت وحشى در نواحى حاره و نيمه حاره هند مى رويد و يا پرورش می يابد.
در سيلان، چين و مالايا نيز پراكنده است.در آسياى جنوبى روييده می شود و در ايران نمی رويد.
ابو ريحان گويد: درخت بليله و آمله در كوههاى كشمير است و بسيار ديدم و بعضى آن را شير آملج گويند.
معدن آن جزيره اى است از جزاير دريا كه معدن هليله زرد است.
آمله ميوه درختى است كه اين درخت در نواحى هندوستان مى رويد و به بزرگى درخت گردو بوده و برگهاى سبز و ريز و انبوه دارد .
ميوه اين درخت ترشمزه و تقريبا باندازه يك گردوى كوچك است.
بهترين نوع آمله آن است كه بزرگ و بی ريشه و سنگين وزن و زرد رنگ و تازه باشد و اگر خشك است فاسد نشده باشد.
تركيب شيميائى:
آمله داراى 45 درصد گالوتانيك اسيدGallotannic مىباشد. نيز از آن روغنى به نامMyrobalani استخراج مىشود
آمله داراى پروتئين، چربى، مواد معدنى، فيبر، هيدروكربور و اسيد نيكوتونيك است .
داراى مقدار زيادى ويتامين (ث) به ميزان 720 ميلىگرم در 100 گرم آن است و اين مقدار بيشتر از ويتامين (ث) موجود در پرتقال مىباشد.
علاوه بر اين از آمله اسيد تانيك، اسيد گاليك و گلوكز به دست آورده اند.
تخم آن داراى مواد روغنى و فسفات است. قسمتهاى مختلف آن به مقادير زير داراى ماده تانن می باشد:
21% در ميوه، 21% در پوست و 22% در برگ. ميوه آملج در صنعت جوهر، رنگ مو و شامپوسازى مورد استفاده قرار مى گيرد
مزاج:
مزاج آن در درجه دوم سرد و در درجه سوم خشك و شير پرورده آن در درجه اول سرد و در درجه دوم خشك مىباشد.
به نظر نرك هندى داراى گرمى است. شايد درست اين باشد كه خشك و اندكى سرد است.
خواص:
داروئى است قابض و سرد مزاج و مقوى ذهن و مقوى قلب است
ابو على سينا آمله را يكى از داروهاى خوب قلبى معرفى نموده است .
اين دارو مقاومت بدن را در برابر ويروسها و باكتريهاو ساير ميكروبها زياد كرده و مردم قديم ميكروب را نمىشناختند اما روى تجربه اين دارو را حافظ الاعضاء ناميده اند
آمله نافع سودا، ضعف باه، قى، عطش، آب زياد دهان، خون بواسير و بينى، رطوبت معده، ضعف قلب، چشم، معده و اعصاب، اسهال كهنه، حرارت خون، ريزش مو، كمى اشتها، نفخ، تب، آسم، ترشحات زنانگى، خفقان، استسقاء، سياتيك، روماتيسم، فلج، شوره سر، ماليخوليا، جريان منى، سكته و سوزاك است.
ساييده اش شكم را قبض مىكند.
مرباى آن ملين شكم است.
آمله مانع ريختن مواد زايد به معده و روده ها، نگهدارنده اخلاط از تعفن و فساد و غلبه سودا، محرك باه، بندآور قى، تشنگى، آب دهان، خون بواسير و خون ريزى، خشك كننده رطوبات معده، تقويت كننده قلب، چشم، معده، احشاء و اعصاب و مسهل سودا و بلغم مىباشد.
فشرده رقيق آمله با آرد سدر و آب، بندآور اسهال مزمن و مسكن حرارت خون است.
خوراك آن از گرماى خون می كاهد،
ريشه مو را قوى و مو را سياه مىكند،
نافع درد پى و مفاصل، مقوى چشم، قلب و معده است.
تقويت كننده هوش و ذكاوت، پاك كننده معده، بندآور قى وتشنگى، اشتها آور، شهوت انگيز است
روغن آمله
خواص درمانى:
شبها آن را بر سر بماليد. موها را بسيار قوى و تار مو را سالم و طويل مىكند و از زود سفيد شدن موها جلوگيرى مىنمايد.
ضرر و اصلاح:
آمله، مضر طحال است و مصلحش آب لبلاب يا عسل يا سنبل الطيب يا شربت انجير است، باعث قولنج مىشود و مصلحش روغن بادام شيرين مىباشد، مضر مثانه است و مصلحش شير تازه است
بخش تخصصی
به پارسى آمله و به هندوى انوله گويند. سرد و تر است در دويم.
گويند سرد است در اوّل و خشك است در دويم. مقوّى دل و معده بود و اشتها پيدا كند و بواسير را نفع دهد و ذهن را جلا دهد و روشنى چشم بيفزايد؛ و شربتى از او سه درم است، و مضرّ است به سپرز، و مصلحش عسل است؛ و بدلش شير آملج است.
املج
معرب امله فارسى است و به ندى انوله و بلغت مصر ستانيز گويند و در شير پرورده آن را كه براى اصلاح و كمى عفوصت تر آن را دو سه روز در شير كاو خيسانيده پس شسته خشك كرده باشند شير امله نامند و آن ثمر درخت هندى است و مستعمل پوست ثمر آن است دون استه آن و آنچه در شير پرورده نباشد تلخ و عفص است
در دويم سرد و در اول
سيوم خشك است و شير پرورده آن در اول سرد و در دويم خشك است و قابض و مانع ريختن مواد بمعده و امعا و حافظ الاخلاط از تعفن و مخرج سودا از بدن است و مانع مخالطت سودا و ابخره سوداويه و صفراويه محترقه بروح است پس باين اسباب موجب ذكاء وحدت ذهن و تفريح قلب است بالخاصية و فعل آنكه قبض است معين بر خاصيت آن زيرا كه ادويه قابضه مىباشد مقوى و سزاوار آن است كه هرگاه استعمال كند آن را بارد المزاج از براى تقويت قلب تعديل كند بعسل و يا دارچينى و يا مصطكى و يا شراب و از براى حار المزاج محتاج به تعديل نيست شيخ رئيس كفته كه منفعت آمله در تقويت قلب زياده است از منفعت آن براى توحش و امله از ادويه شديدة المنفعت است و مقوى معده بواسير و نزف الدم و مسهل سودا و بلغم رقيق بعصر و مجفف رطوبات معده از براى ذهن و حفظ و بالجمله از ادويه قلبيه است بالخاصية و محرق باه و قاطع قى و تشنكى و آب دهان و خون و امعا و احشا و اعصاب و مشتهى و با آرد كنار و آب به قاطع اسهال و مزمن و مسكن حرارت خون و مقوى دل و چشم و قطور آب منقوع آن كه نيم كوفته در آب خيسانيده باشند جهت ازاله بياض چشم مجرب است خصوصا هرگاه بعد از دو سه ساعت آمله را فشرده تا سه بار امله تازه كنند و چون حنا را باب منقوع آمله خمير كرده يا وسمه را بان خمير كرده بندند بر موى سياه كند و مقدار شربتش از سه درم تا پنج درم است و در مطبوخ تا ده درم مضر طحال است و مصلحش عسل و سنبل و مولد قولنج و مصلحش روغن بادام شيرين
گیاه آمله
[امراضى كه املج در درمان آنها موثر است]
امراض الراس و الاعصاب
املج مانع مخالطت سودا و صعود ابخره سوداويه و صفراويه محترقه است بسوى دماغ و قلب و لهذا مىباشد موجب ذكام ذهن و حدّت فكر و تقويت و مسهل بلغم رقيق است خصوص از سر و دماغ و مجفف رطوبات و باين سبب مىباشد مقوى اعصاب و حواس دماغى و نافع است ماليخوليا را خصوص مراقى و حادث از صفراى محترقه است بسوى دماغ و قلب و لهذا مىباشد موجب ذكاى ذهن و حدت فكر و تقويت مسهل بلغم رقيق است خصوص از سر و دماغ و مجفف رطوبات و باين سبب مىباشد مقوى اعصاب و حواس دماغى و نافع است ماليخوليا را خصوص مراقى و حادث از صفراى محترقه را و نيز مقوى معده است بلكه مقوى جميع اعضاء و جواهر ارواح است و نافع است از براى نسيان و فالج و استرخا و لقوه و كفته شده كه چون خورده شود آمله با عسل تقويت دماغ ميكند مىافزايد در فهم و چون آشاميده شود نقوع آن منع صعود ابخره از معده بسوى سر ميكند همچنين است مرباى عسلى آن
گیاه آمله
در مزاج او اختلاف كرده اند
نزد اكثرى بارد بود و همين اصح است و يهودى صاحب كناش زعم نموده كه حار و مسخن است- و آنهاى كه به برد او قايلاند نيز اختلاف نمودهاند- بعضى برد او را در درجه اولى گفته و بعضى در درجه ثانى- و شيخ الرئيس فرموده مظنون آنست كه برد او در آخر اولى باشد و يبس او در درجه ثانيه لهذا از ادويه مقويه قباضه بود
و مقوى قلب و مفرح اوست و قبض او معين تقويت او بود- و برد او را در امزجه بارده به چيزى قليل الحرارت تعديل كنند- پس ممتن روح باشد و منفعت او در تقويت قلب نسبت به توحش اكثر بود و نفع او در توحش وقتى باشد كه از سبب رقت دم و قلت و سرعت تحلل او بود و براى ذهن و حفظ شديد المنفعت باشد و بالجمله مقوى تمام اعضا بود-
گیاه آمله
آملج
بفارسى آمله و بهندى آنوله نامند ثمر درخت هندى است و مستعمل مقشر بيدانه و گويند آنچه در شير يك شبانروز بخيسانند پس از ان جوشداده از غربال بيرون كنند شير آملج است و شرط است كه تازه او را چند روز در شير خيسانند
بعد از ان خشك كنند و در شير ناپرورده در دوم سرد و در سيوم خشك تلخ و بسيار عفص و پرورده در اول سرد و در دوم خشك و مانع انصباب مواد بر معده و قابض و محرك باه و قاطع قى و تشنگى و آب دهن و خون بواسير و نزف الدم و مجفف رطوبات معده و مقوى دل و چشم و معده و احشا و مشتهى و مسهل سودا و بلغم رقيق بعصر است و آمله مقشر و قند سفيد برابرگرفته پنج درم به آب گرم هر روز بخورد
برائ سحج و چرك بواسير و نواصير و ضعف معده و باصره و تاريكى چشم مجرب است و روغن آمله كه با برگ مورد و يا پوست بيخ صنوبر مساوى پخته و آب مطبوخ او با هموزن روغن كنجد يا زيتون جوشداده ترتيب دهند برائ تقويت مو و سياه كردن و رويانيدن آن و خروج مقعد از مجربات دانستهاند و مضر سپرز و مبرودين و مصلحش عسل و مولد قولنج و مصلحش روغن بادام شيرين و بدلش در اكثر افعال بوزنش هليله كابلى است و پرورده ملين طبع و قاطع نزف الدم و جهت بواسير نافع و قدر شربتش از سه درم تا پنج درم و در مطبوخ تا ده درم است
در روايات مختلفى از امام صادق عليه السلام و ديگر ائمه در باره خواص آمله همراه با ديگر ادويه چنين آمده است: نافع رطوبت بدن، سنگ مثانه، بواسير، باد و درد معده
است.
گیاه آمله
مورد استفاده طبى آن
ميوه پوست كنده و بى دانه، ريشه و پوست درخت مىباشد كه به صورت مربا، پودر، خيسانده، دم كرده و معمولًا در اطريفل (همراه با بليله و هليله) استفاده مىشود.
مزاج آمله در درجه دوم سرد و در درجه سوم خشك است.
آمله نافع سودا، ضعف باه، قى، عطش، آب زياد دهان، خون بواسير و بينى، رطوبت معده، ضعف قلب، چشم، معده و اعصاب، اسهال كهنه،
حرارت خون، ريزش مو، كمى اشتها، نفخ، تب، آسم، ترشحات زنانگى، خفقان، استسقاء، سياتيك، روماتيسم، فلج، شوره سر، ماليخوليا، جريان منى، سكته و سوزاك است.
آمله داراى پروتئين، چربى، مواد معدنى، ويتامين ث، اسيد تانيك، اسيد گاليك، تانن، گلوكز، سوداCrude Cellui ، صمغ و … است.
آمله درختچه اى كوچك
با تنه خميده و شاخه هائى با حالت گسترده است. پوست خاكسترى رنگ آن به صورت قطعاتى از ساقه جدا مىگردد. گلهايى زرد مايل به خاكسترى دارد. ميوهاش گوشتدار، مدوّر و به قطر متوسط يك سانتىمتر است. آمله از تيره فرفيون است كه گاهى بعضى انواع آن به صورت درختچه ديده مىشوند.
از خانواده فربيوتيه مىباشد.
ميوهاى هندى است كه به اندازه گردو بزرگ مىشود.
ترش، جمع كننده دهان و كمى تلخ و شيرين است و بهترين آن بزرگ، زرد و بىدانه است. رازى مىگويد علامت خوبى آمله رنگ سرخ و طعم تند است. انسلى نوشته است: گل آن بوى پوست ليمو مىدهد.
رنگ آمله
زرد مايل به سبز فام و خشك آن سياه و داراى طعمى ترش و بدمزه است.
آمله داراى انواع مختلف زير است كه هيچ كدام در ايران نمىرويد و در خواص مشابه نوع اصلى مىباشند:
1Phyllanthus Reticulatus 2 P .Maderaspatensis 3
P. Urinaria
4P .Simplex P .Niruri ميوه، برگ، گل، ريشه و دانه آن به مصارف درمانى مىرسد. ميوه تازه و خشك، تخم، برگ بيخ و پوست آمله در داروها به كار مىرود. در طب، پوست كنده و بى دانه آن استعمال مىشود.
چون در شير بخيسانند شير آملج نامند.
آمله تازه را بايد چند روز در شير خيسانده، سپس آن را خشك كنند، زيرا آنچه در شير پرورده نشده باشد تلخ و بسيار قابض است.
آمله در روشهاى مختلف طبى مثل الوپاتيك، هوميوپاتيك يونانى و اورويدك به كار رفته است.
______________________________
گياهان دارويى، دكتر زرگرى، ج 3، ص 31.
فرهنگ معين، ج 1، ص 91.
لسان العرب، ص 137.
محيط اعظم، ج 1، ص 111
فرهنگ داروها، ص 9.
فارماكو گرافيا، ص 261.
بستان المفردات، ص 59.
رياض الادويه ؛ ص45
قرابادين كبير ؛ ج1 ؛ ص723
تفريح القلوب (ترجمه ادويه قلبيه ابن سينا) ؛ ص167
مخازن التعليم ؛ ص73
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)