دائرة المعارف گیاهان – سبزی ها(1)
دائرة المعارف سبزی ها
دائرة المعارف گیاهان
شناخت انواع سبزی ها در دائرة المعارف گیاهان – سبزی ها
غذاهاى اسفناج به منزله دارو. 4
نظرى به تحقيقات علمى جديد در مورد خواص درمانى اسفناج 5
نظرى به يافتههاى تحقيقات علمى جهان در دو دهه 80- 70. 19
مختصرى از سوابق تاريخى شناخت و مصرف سير و پياز. 22
انواع چغندر لبو و چغندر آشى 49
اسفناج
در كتب طب سنتى با نامهاى «اسفاناخ»، «اسپناج»، «اسفاناج» نامبرده شده و به فارسى اسفناج گفته مىشود. به زبان فرانسوى آن راEpinard و به انگليسىSpinach گويند. گياهى است از خانواده غازپايانChenopodiaceae جنسSpinacia داراى گونههاى مختلفى است و نام علمى گونه خوراكى آنSpinacia Oleracea L . می باشد.
مشخصات
گياهى است يكساله و دوساله كه به احتمال قوى بومى ايران است و در روزگاران كهن در اوايل قرن پانزدهم ميلادى به اروپا راه يافته است. كوتاه است و پربرگ، برگهاى آن كمى گوشتى و پهن و نرم به رنگ سبز تيره، مجتمع نزديك به زمين كه به مصرف خوراك مى رسد و ضمنا مصارف دارويى دارد. در مناطق معتدله مى رويد در سرماى زمستان خوب مقاومت می كند و به طور كلى دو نوع است نوع بهاره و نوع پاييزه.
نوع بهاره آن داراى بذر خاردار گوشه دار تيز و به اسفناج انگليسى معروف است و در اوايل بهار كاشته می شود و نوع ديگر كه به هلندى معروف است داراى بذر گرد كروى است و خاك بسيار غنى مى خواهد و در پاييز كاشته می شود. اسفناج چون مواد زيادى از خاك مى گيرد لذا خاك مزرعه بايد بسيار غنى و پرقوت باشد و بايد كود
بوته اسفناج
كافى داده شود. گياه اسفناج در مقابل خشكى و حرارت زياد محيط عاجز است و نامتحمل لذا معمول است كه بيشتر اسفناج را در پاييز مى كارند يعنى از تخم اسفناج پاييزه استفاده مى شود، زيرا در اين صورت كمى رطوبت خاك ديگر مسئله اى نيست بلكه بايد خاك مزرعه زهكشدار باشد كه رطوبت زياد زمستان لطمه اى به گياه نزند و اگر در مواردى از اسفناج تابستانه استفاده مى شود بايد بذر را در زمين سايه دار تازه و مرطوب كاشت و خيلى سنگين مرتبا آبيارى كرد كه خشكى به گياه لطمه نزند. در ايران اسفناج بهاره را از اسفند تا خرداد مىتوان كاشت و بىدرنگ هر 30- 15 روز كشت را در قطعات مختلفه انجام داد تا مرتبا برگ تازه اسفناج براى برداشت در مزرعه آماده باشد. اسفناج پاييزه را معمولا در ماههاى مرداد تا آبان و اغلب پس از برداشت گندم مى كارند و برگ دادن آن از اوائل آذر شروع مى شود و تا فروردين ادامه خواهد داشت.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در برگ اسفناج مقدار قابل ملاحظه اى ويتامينPP [1] يا نيكوتين آميد[2] وجود دارد (ويتامينPP كه نياسين[3] نيز گفته می شود از گروه ويتامينهاىB است).
بنابراين داروى شفابخش براى بيمارى پلاگر است، يعنى آنتىپلاگروز[4] خوبى است. پلاگرا بيمارى است كه در اثر فقر يا كمى اسيد نيكوتىنيك[5] يا نياسين در بدن انسان عارض مىشود و به صورت ضعف، تشنج، اختلال گوارش و ايجاد لكه هاى قرمزى روى پوست بدن ظاهر می گردد. به علاوه در اسفناج يد[6] و لسيتين[7] و كلروفيل[8] و كاروتن[9] وجود دارد. در برگهاى اسفناج در حدود 009/ 0 ميلىگرم در هريك صد گرم برگ ارسنيك وجود دارد. و همچنين 31/ 0 درصد اكساليك اسيد[10] و مقدارى ساپونين[11] در آن يافت مى شود. بارانهاى ممتد مقدار ساپونين اسفناج را كاهش مى دهد. در گياه تازه، مقدار اسيد اكساليك بيشتر است. در اسفناج تازه 934/ 0 درصد و در گياه خشك اسفناج در حدود 2/ 8 درصد اسيد اكساليك وجود دارد و با توجه به اينكه اسفناج تازه در حدود 90 درصد آب دارد، زياد بودن مقدار اسيد اكساليك در گياه تازه روشن مىشود.
در تخم جوانه زده اسفناج و در جوانه هاى آن مقدارى آنزيمهاى جنتيوبياز[12] و سلوبياز[13] و ليكناز[14] يافت مىشود در
ترشحات مربوط به هاضمه را تحريك مىكند و به علاوه داراى فوليك اسيد[15] و اسيد فسفوريك و مواد معدنى كلسيم و آهن و فسفر است.
در هريك صد گرم برگ اسفناج خام مواد زير وجود دارد:
آب 90 گرم پروتئين 3 گرم، چربى 3/ 0 گرم، هيدراتهاى كربن 5/ 3 گرم، خاكستر 5/ 1 گرم، كلسيم 93 ميلىگرم، فسفر 51 ميلىگرم، آهن 1/ 3 ميلىگرم، سديم 71 ميلىگرم، پتاسيم 470 ميلىگرم، ويتامينA 8100 واحد بين المللى، تيامين[16] 1/. ميلىگرم، رايبوفلاوين[17] 2/ 0 ميلىگرم، نياسين 6/ 0 ميلىگرم و ويتامينC [18] 51 ميلىگرم. بهطورى كه ملاحظه مىشود اسفناج از نظر ويتامينB ,C ,A ، و مقدار آهن غنى است.
خواص- كاربرد
طبق نظر حكماى طب سنتى اسفناج از نظر طبيعت كمى سرد و تر و تا حدى مىتوان گفت كه نه سرد است و نه گرم، بلكه معتدل است. برگ آن خنك كننده است و براى كاهش تب و ورم ريه و روده كوچك نافع است. تخم آن ملين، خنك كننده و براى ورم كبد و يرقان مفيد است.
اگر برگ اسفناج با جو پوست كنده و به اصطلاح جو سفيد و روغن بادام شيرين پخته شود، براى سرفه هاى خشك و تبهاى گرم اشخاص گرم مزاج مفيد است و اما در مورد سردمزاجان توصيه اين است كه اسفناج پخته با گوشت پرنده چاق و چرب و برنج و ادويه نظير زنجبيل و هل و دارچين خورده شود.
اسفناج رفع تشنگى می نمايد و سريع الهضم تر از ساير سبزىهاست و براى درد گلو و ورم ملاز يا ورم لهات (گوشت پارهاى كه از وسط انتهاى كام آويخته است و آن را اوولا[19] نامند) نافع است و آب تخم آن براى درد ناحيه قلب و درد احشا (اعضاى داخل شكم) مفيد است. عصاره آن با شكر براى يرقان و سنگ مثانه و اشكال در ترشح ادرار و سوزش مجراى ادرار و درد كمر و سوزاندن اخلاط صفراوى مؤثر و نافع است. ضماد پخته آن براى ورمهاى گرم و بيمارى شاشبند كه از حرارت باشد و
ضماد آن براى ورمهاى حاصل از گزش زنبور و سرباز كردن دمل مفيد است. مقدار مصرف عصاره اسفناج 10 گرم است. اسفناج چون داراى اكسالات است براى بيماران مبتلا به ورم مفاصل و سنگهاى صفراوى مناسب نيست.
در چين و مناطق خاور دور از اسفناج به عنوان بادشكن [روا] و ملين [ايچى مورا] استفاده مىشود و ماده اسپنياسين ترشحات مربوط به هاضمه را تحريك مىكند [كاريون و كيمورا].
غذاهاى اسفناج به منزله دارو
آش اسفناج كه گشنيز تازه در آن ريخته شده باشد براى سردردهايى كه حادث از اختلال گوارشى و سوء مزاج باشد مفيد است و اگر با آبليمو يا آب سماق يا آبغوره ترش شود براى سردردهاى ناشى از اختلالات صفراوى خيلى مفيد است. اسفناج پخته كه در كره گاو يا روغن بادام سرخ شده باشد نيز براى سردردهاى حاصله از اختلالات صفراوى خوب است. براى اشخاص مبتلا به سرسامهاى صفراوى پس از 3 روز پرهيز غذايى از شروع بيمارى خوردن اسفناج كه با آب پخته و با روغن بادام شيرين آغشته شده باشد نافع است. همچنين براى بيماران مبتلا به سرسام صفراوى اسفناج پخته با كمى شكر و سركه و يا آلو و يا تمر هندى كه ترش شود، بسيار مفيد است. اگر آش اسفناج با ماش پوست گرفته و جو سفيد پوست گرفته و روغن بادام شيرين و شيره تخم خشخاش پخته شود براى سرسامهاى سوداوى بسيار مفيد است. در مورد اشخاصى كه از بىخوابى رنج مىبرند اسفناج را با كدو و برگ كاهو و يك دو برگ خشخاش با گوشت مرغ چاق يا گوشت بزغاله پخته و كمى شيره تخم خشخاش و شيره بادام شيرين يا كره گاو مخلوط كرده ميل كنند، براى بىخوابى حاصل از خشكى دماغ مفيد است.
اگر اسفناج را در آب پخته با روغن بادام شيرين يا كره گاو و گوشت بره پخته بخورند براى ماليخوليا مفيد است. اگر ماليخوليا ناشى از گرفتگی هاى كبد باشد اسفناج را به تنهايى و يا با كرفس پخته و بخورند و يا آب اسفناج را گرفته و بياشامند خيلى مفيد است.
اگر اسفناج را با جو سفيد و ماش بىپوست پخته بخورند براى اوايل ابتلاى به ذات الجنب و بيمارىهاى سينه و ريه و سرفه نافع است.
اگر اسفناج را با آب پخته با كره گاو يا روغن بادام شيرين سرخ كرده و ميل نمايند، غذاى بسيار مناسبى براى اشخاص مبتلا به جنون و قطرب (نوعى ماليخوليا كه مبتلايان)
(به آن از مردم گريزانند و در گوشهاى منزوى مىنشينند) و مانياى حادث از سوداى صفراوى كه با حرارت شديد مىباشد، مفيد است.
اسفناج پخته ساده را اگر با روغن بادام شيرين آغشته و ميل كنند براى تشنجهاى ناشى از يبوست مفيد است.
نظرى به تحقيقات علمى جديد در مورد خواص درمانى اسفناج
اسفناج طبق نظر اغلب دانشمندان يكى از گياهانى است كه ظرفيت ضد سرطانى آن خيلى بالا و براى پيشگيرى ابتلاى به سرطان به سلطان گياهان معروف است. بنابراين اشخاصى كه سالها اعتياد به سيگار و دخانيات داشتهاند از نظر اين خاصيت بايد به خوردن اسفناج توجه خاص مبذول دارند. اسفناج كه از سبزيهاى داراى رنگ سبز تيره است، همراه با هويج در صدر ليست خوراكىهاى ضد سرطان جاى دارد و طبق تحقيقات دانشمندان در كاهش نرخ ابتلاى به سرطان مؤثر است، بخصوص در پيشگيرى سرطان كولون، سرطان ركتوم، سرطان معده، سرطان پروستات و سرطان حنجره و حلق و سرطان مخاط رحم و سرطان گردن و سرطان مرى و بهويژه سرطان ريه نقش والايى دارد. مطالعات علمى نشان مىدهد اشخاصى كه در حد بسيار كم و بندرت از سبزيجات به رنگ سبز تيره كه داراى مقدار زيادى ماده معروف كاروتنوئيد[20] هستند و در اين گروه اسفناج در صدر آنها قرار دارد، مىخورند دو برابر بيشتر از سايرين در معرض خطر ابتلاى به سرطان هستند. و درعينحال تحقيقات علمى نشان مىدهد اشخاصى كه هر روز يك خوراك اسفناجى مىخورند حتى معتادين به دخانيات خيلى كمتر از ديگران در معرض اين خطر قرار دارند. در هر ده مورد از يازده تحقيق علمى كه در مورد سرطان ريه به عمل آمده است حقايق فوق تأييد شده است. از جمله تحقيقاتى كه توسط دكتر ريشارد شكل[21] كه از نسجشناسان دانشگاه تكزاس است، به عمل آمده نشان مىدهد كه خوراكىهاى داراى ماده كاروتن بهطور مؤثرى در نجات معتادان به دخانيات از سرطان دخيل است. دانشمند ديگرى از محققان دانشگاه جان هاپكينز[22] در تحقيقات خود نشان مىدهد اشخاصى كه مقدار بتاكاروتن خون آنها زياد است در مقابل ابتلاى به سرطان بسيار مقاومتر از سايرين هستند. در آزمايش ديگرى كه بتازگى محققان در امريكا انجام داده اند، اسفناج را از
نظر مواد شيميايى موجود در آن تجزيه كرده اند، مقدار كاروتنوئيد در اسفناج خام 36 ميلىگرم در هر 100 ميلىگرم- مىباشد درحالىكه در هويج خام در هر 100 گرم داراى 14 ميلىگرم مواد كاروتنوئيد است با اين تفاوت كه در هويج قسمت عمده بتاكاروتن است. با اينكه ماده بتاكاروتن ماده قطعى مؤثر ضد سرطان است ولى با اين حال مواد كاروتنوئيد موجود در اسفناج عملا نقش بسيار مؤثرى در اين ماجرا دارند- به علاوه اسفناج داراى مقدار زيادى كلروفيل[23] است كه آن هم از مواد داراى ظرفيت بالاى ضد سرطان است.
عده اى از دانشمندان دليل ضد سرطان بودن كلروفيل را به سبب خاصيت آن در متوقف كردن يا به هرحال كند كردن موتاسيونهاى سلولى مىدانند كه از اين طريق از شروع سرطانى شدن سلولها جلوگيرى مىشود. در يك مطالعه علمى كه دانشمندان در ايتاليا بعمل آوردهاند، مشاهده شده است كه اسفناج قدرت چشمگيرى در سد كردن و متوقف نمودن پيشروى يكى از مقتدرترين عوامل سرطانزا به نام نيتروزامين[24] دارد و بين چند خوراك نظير هويج، گل كلم، كاهو، تمشك، عصاره اسفناج خام از همه در امر مقابله با نيتروزامين قدرت بيشترى نشان داده است.
دانشمندان ژاپنى در سال 1969 نتيجه تحقيقاتى را انتشار دادند كه در آن آمده است اسفناج در كاهش كلسترول خون در جانوران اثرى زيادى نشان داده و در مطالعات ديگرى متعاقب آن دريافتند كه برگ اسفناج موجب تسريع تبديل كلسترول به كوپروستانول[25] در بدن مىشود كه بعدا اين ماده دفع خواهد شد.
البته توجه شود مصرف اسفناج در رژيم غذايى براى بهرهگيرى از خواص فوق و ساير خواص آن براى هر شخص مستلزم مشاوره با پزشك و كارشناس گياه درمانى است. زيرا ممكن است براى عده اى خوردن اسفناج به علل خاص فيزيولوژيكى معارض با برخى اختلالات جسمى آنها باشد.
بادنجان
در كتب طب سنتى با نامهاى «بادنجان»، «مغد»، «وغد» و در كتب فارسى قديم «پاتنگان» آمده است. به فرانسوىMelongine وAubergine وMelongene و به انگليسىEggplant ناميده مىشود. گياهى است از خانوادهSolanaceae نام علمى آنSolanum melongena L . و مترادف آن:Solanum melongena Var esculentum Nees . است.
مشخصات
بادنجان گياهى است يكساله ساقه آن استوانهاى، پوشيده از كرك و پرشاخه.
برگهاى آن بيضى، نوك باريك، با كركهاى پنبهاى. گلهاى آن بنفش، ميوه آن اغلب دراز با رنگ بنفش تيره و سياه. بعضى از ارقام آن زرد يا سفيد است.
واريته سياه آن خوردنى است و ساير واريتهها زينتى هستند. تكثير آن از طريق كاشت بذر آن در خزانه در زير شاسى در اسفند انجام مىگيرد. يك ماه بعد نهالهاى كوچك را در خزانه ديگرى در زير شاسى با فواصل بيشترى مىكارند و آن را در اواخر ارديبهشت به مزرعه منتقل مىكنند. بادنجان بومى هند است و از آن ديار برخاسته و به ساير مناطق رفته است و در حال حاضر در اغلب كشورها كاشته مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در برگ و شاخهها و گل بادنجان الكالوئيدسولانين[26] وجود دارد و همچنين در ميوه نارس آن نيز مشخص شده است. ولى در ميوه رسيده آن مقدارش خيلى كم است و فقط ميوه رسيده بادنجان خوراكى است و با توجه به اين كه در معدههاى ضعيف حتى وجود مقدار كم الكالوئيدسولانين نيز ممكن است اختلالات مسموميت ضعيفى ايجاد نمايد، لذا در مصرف و خوردن بادنجان بايد رعايت احتياط به عمل آيد. براى اين كار بادنجان را قبل از طبخ بايد به برشهايى با پوست يا بىپوست تقسيم و داخل و خارج آن را نمك پاشيد 3- 2 ساعت بگذارند كه زردآب و آب سياهى كه محتوى الكالوئيد است از آن خارج شود و در خلال اين 3- 2 ساعت چند بار آب آن را عوض كنند و آب تازه بريزند تا بكلى سياهآب از آن خارج شود و پس از آن پخته و مصرف كنند.
گزارش ديگرى نشان مىدهد كه در ميوه بادنجان وجود ترىگونلين[27] و كولين[28] و پروتئين[29] و كلسيم و فسفر و آهن و ويتامينهاىA وB وC تأييد شده است.
از نظر مواد معدنى و ويتامينها در هريك صد گرم بادنجان رسيده مواد زير موجود است (ارقام بالا مربوط به بادنجان خام و ارقام زير مربوط به بادنجان پخته با آب كم است):
آب 94/ 92 گرم، پروتئين 1؟؟؟؟ 2/ 1 گرم، چربى 2/ 0؟؟؟؟ 2/ 0 گرم، هيدراتهاى كربن 2/ 3؟؟؟؟ 7/ 4 گرم، كلسيم 11/ 12 ميلىگرم، فسفر 21/ 26 ميلىگرم، آهن 7/ 0؟؟؟؟ 6/ 0 ميلىگرم، سديم 1/ 2 ميلىگرم، پتاسيم 150/ 214 ميلىگرم، ويتامينA 10/ 10 واحد بين المللى، تيامين 5/ 0؟؟؟؟ 5/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 04/ 0؟؟؟؟ 05/ 0 ميلىگرم، نياسين 5/ 0؟؟؟؟ 6/ 0 ميلىگرم، ويتامينC 3/ 5 ميلىگرم.
خواص- كاربرد
ريشه بادنجان و شاخههاى خشك شده و برگهاى آن و گرد دم ميوه آنهمه قابض و بندآورنده خون است و براى معالجه احتلام در شب و خونريزيهاى رودهاى
انواعى از بادنجان سياه
و ساير انواع خونريزيها مفيد است [استوارت].
ميوه بادنجان در موارد مسموميتهاى حاصل از خوردن قارچ سمى پادزهر خوبى است و آن را خنثى مىكند.
گياه بادنجان بازكننده انسداد و گرفتگىهاى مجارى عروق است [هاو].
در هندوچين از بادنجان به عنوان يك داروى ملين استفاده مىشود [مىنات] و قابض است. برگها و پوست سياه ميوه ضد اسهال خونى است [پروت و هررير]. در فيليپين جوشانده ريشه بادنجان به عنوان محرك و ضد آسم خورده مىشود. [گررو و كوى زمبينگ].
از نظر طبيعت بادنجان طبق نظر حكماى طب سنتى گرم و خيلى خشك است و از نظر خواص معتقدند كه مقوى معده و بازكننده انسداد و گرفتگىهاى مجارى عروق است البته نه آن دسته گرفتگىها كه خود بادنجان عامل ايجاد آن است زيرا خود بادنجان در بيمارى كبد و طحال ايجاد انسداد مىكند. اگر با روغن سرخ شود كمى لينت دارد و با سركه قابض و مدر است و مسكن دردهاى گرم مىباشد. بدبويى زير
بغل و كنج ران را رفع مىنمايد. خوردن بادنجان به تنهايى ممكن است درد پهلو، زهار، و بواسير و درد چشم سوداوى ايجاد كند به همين علت معمولا آن را با گوشت و روغن و گاهى با سركه طبخ و مىخورند. آب سياهى كه قبل از طبخ در موقع خيسانيدن از بادنجان بريده شده، خارج مىشود براى رفع و خشك كردن عرق دست و پا مفيد است و اگر دست و پا را چند بار با آن آب بشويند عرق بكلى زايل مىشود.
اگر بادنجان را بسوزانند و خاكستر آن را با سركه خمير نمايند و به زگيل بمالند زگيل كنده مىشود. و اگر بادنجان را زير آتش بگذارند تا نيمپخته شود و سپس آن را بيرون آورده و با فشار آب بگيرند و 75- 50 گرم از آب آن را با 30- 25 گرم شكر قهوهاى مخلوط كرده بياشامند براى تسكين درد استخوان شكسته و ضربخورده مفيد و جانشين موميايى است.
از بادنجان در برخى مناطق افريقا به عنوان ضد تشنج استفاده مىشود. موشهاى آزمايشگاهى كه تحت رژيم داروهاى تشنجزا قرار داده شده در مواردى كه در عين حال در رژيم غذايى آنها عصاره بادنجان نيز وارد شده است خيلى كمتر تشنج داشتهاند. در بادنجان تركيبات شيميايى به نامScopoletin وScoparone وجود دارد كه ظاهرا تشنج را متوقف مىكند به اين دليل بيمارى صرع و ساير ناراحتىهايى كه تشنجزا هستند بادنجان تجويز مىشود.
پيماز
گونه ديگرى از بادنجان كه نام علمى آن-Solanum Xanthocapum Schrad .Wendl . و مترادف آنS .diffusum Roxb . است. مخصوص مناطق حاره است ميوهاش خوراكى نيست و فقط از نظر خواص طبى مورد توجه مىباشد. در بلوچستان ايران مىرويد و نام محلى آن در بلوچستان «پيماز» است و در جلالوان كه با اين نام شناخته مىشود از جوشانده برگهاى آن با شستن و كمپرس براى كاهش تب بچه ها استفاده مىشود.
اين گياه كه بلندى ساقه آن تا يك متر مىرسد و خاردار است برگهاى آن خاردار به رنگ سبز براق و بيضى يا تخم مرغى. گلهاى آن آبى و ميوه هاى آن ريز و كوچكتر از زيتون است.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در ميوه هاى آن كارپسترال[30] و در حدود 3/ 1 درصد از يك گلوكوالكالوئيد به نام سولانوكارپين[31] وجود دارد. الكالوئيد گلوكوزيدى به نام سولانوكارپين كه از تخم آن گرفته مىشود شبيه سولانين- اس[32] است [G .I .M .P].
گزارش ديگرى نشان مىدهد كه در اين گياه گلوكوزيد[33] و سولاسودين[34] وجود دارد [پتلو]. روغنى كه از تخم آن گرفته مىشود داراى اولئيك اسيد[35]، لينولئيك اسيد[36]، پالمىتيك اسيد[37]، استآريك اسيد[38]، آراشيديك اسيد[39] و مخلوطى از دو استرول[40] است [گوپتا و دوت]. و به علاوه بررسى ديگرى نشان مىدهد كه گياه داراى در حدود 1 درصد الكالوئيدهايى است كه منبع توليد كورتيزون و هورمونهاى جنسى است.
خواص- كاربرد
ريشه گياه ملين و نرم كننده سينه است و براى تسكين سرفه و آسم و رفع درد سينه به كار مىرود. له شده آن را اگر با شراب مخلوط و كمى بخورند براى قطع تهوع و قى مفيد است. عصاره ميوه هاى آن براى رفع جراحت گلو مصرف مىشود و مفيد است ساقه و گلها و ميوه آن تلخ است و بادشكن و در موارد سوختگى پا با آب جوش كه تاولهاى آبدار به كار مىرود و خيلى نافع است. برگهاى آن به صورت ضماد براى رفع دردهاى موضعى استعمال مىشود و عصاره برگ مخلوط با فلفل در موارد روماتيسم تجويز مىشود.
غنچه هاى گلهاى آن با محلول آب نمك براى رفع آب كه از چشم مى آيد مفيد است. در تايوان از اين گياه براى معالجه كمخونى و كلوروز استفاده مىشود.
بادنجان برى
گونه ديگرى نيز در بلوچستان مىرويد كه بادنجان برى ناميده مىشود، نام علمى آنSolanum incanum L . و ياSolanum melongena Var incanum است.
مشخصات گياه
اين گياه در جنوب شرقى در بلوچستان بخش هوديان دردهزيق و در جنوب كشور در لار، بندرعباس، جزيره قشم، جزيره خارك، مكران و چاهبهار مىرويد.
تخم اين گياه اثر انعقاد شير دارد. و از غرغره جوشانده گياه به عنوان دارو براى تسكين درد دندان و التيام زخمهاى حلق و براى رفع ناراحتى سينه استفاده مىشود و در استعمال خارجى جوشانده ميوه آن براى رفع ناراحتىهاى جلدى خارش و كورك مفيد است ميوههاى نارس اين گياه سمى است.
گياهى است چندساله پوشيده از تار و خارهاى سفت زردرنگ شفاف. برگها تخممرغى پوشيده از تار، گلها ارغوانى روشن ميوه تخممرغى، زردرنگ كه در آن دانههاى كوچكى به قطر 2 ميلىمتر قرار دارد.
باميه
در كتب طب سنتى فارسى، باميه مىنويسند به فرانسوىGimbo وGombaud وKetmie comestible و به انگليسىOkra وGumbo گفته مىشود. گياهى است از خانواده پنيركMalvaceae نام علمى آنAbelmoschus esculentus Moench . و مترادف آنHibiscus esculentus L . است.
مشخصات
باميه گياهى است از خويشان نزديك پنبه و كنف. ظاهرا موطن اصلى آن افريقا و يا مناطق گرم آسيا است، ولى به هرحال به ساير مناطق دنيا رفته و در حال حاضر در اغلب كشورها و مناطق معتدله و حتى سرد كاشته مىشود. باميه اصولا يك گياه گرمسيرى است و در شرايط مناسب اقليم گرم، گياه چند ساله است، ولى در مناطق معتدل و سرد كه كاشته شود چون تحمل سرماى زمستان را ندارد به صورت گياه يكساله درمىآيد.
باميه گياهى است بلند برگهاى آن داراى بريدگى و چاكدار كه برگ را به چند قسمت تقسيم مىكند و هر قسمت از برگ نوكتيز است، شبيه برگ پنبه، گلهاى آن درشت شبيه گلهاى خانواده پنيرك به رنگ زرد يا سفيد، كبسول ميوه دراز نوكتيز سبزرنگ و لعابدار. دانه هاى آن بىبو.
معمولا ميوه هاى نارس و سبز باميه چيده شده و مصرف مىشود هم از نظر غذايى و هم براى مصارف دارويى. تكثير باميه از طريق كاشت بذر آن صورت مىگيرد كه در نواحى معتدل ايران بين اواخر فروردين تا خرداد كاشته مىشود.
معمولا بذر را يك شبانه روز خيس مى كنند و به اين ترتيب سبز شدن آن تسريع مىشود فاصله بين خطوط كاشت را در حدود يك متر مىگيرند و پس از اينكه گياه سبز شد تنك كرده و فاصله بين بوته هاى باميه روى خط را حدود 40- 30 سانتىمتر مىگذارند. بذر بايد در عمق 2- 1 سانتىمتر بسته به نوع خاك زير خاك كاشته شود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى غلاف يا ميوه باميه منبع غنى از لعاب وPectin است و از نظر آهن و كلسيم نيز قابل توجه است در غلاف ميوه تازه سبز باميه در حدود 520 واحد بين المللى ويتامينA مىباشد و به علاوه داراى تيامين، رايبوفلاوين، نياسين و سرانجام ويتامينC يا اسكوربيك اسيد است.
در هندوستان بررسىهاى شيميايى در مورد استعمال لعاب ميوه نارس باميه به عنوان جانشين پلاسما انجام گرفته است و اين بررسىها در مورد حيوانات شده و از لعاب ميوه باميه كه به طريق آزمايشگاهى تهيه مىشود براى افزايش حجم خون حيوان استفاده شده و نتايج رضايتبخشى داده است. براى تسريع در اين جانشينى مقدارى كم از خون حيوان به محلول تهيه شده اضافه شده و نتيجه سريعتر و بهتر گرفته شده است. در اين محلول كه از لعاب ميوه نارس باميه براى جانشينى پلاسما تهيه مىشود مواد دى- گالاگتوز[41]، ال- رامنوز[42] و دى- گالاكتو- رونيك اسيد[43] [ولث اف انديا] وجود دارد.
تمام گياه باميه معطر است و عطرى شبيه عطر ميخك از آن متصاعد مىشود و برگ و ساقههاى باميه داراىIodine است. دانههاى رسيده آن در حدود 22- 16 درصد روغن دارد كه خوراكى است. در گلهاى آن دو نوع فلاونول پيگمان[44] به نام گوسىپتين[45] و كوورستين[46] وجود دارد.
در هريك صد گرم باميه خام نارس مواد زير موجود است:
آب 9/ 88 گرم، پروتئين 4/ 2 گرم، مواد قندى و ساير هيدراتهاى كربن 6/ 7 گرم، خاكستر 8/ 0 گرم، كلسيم 92 ميلىگرم، فسفر 51 ميلىگرم، آهن 6/ 0 ميلىگرم، سديم 3 ميلىگرم، پتاسيم 249 ميلىگرم، تيامين 17/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 21/ 0 ميلىگرم، نياسين 1 ميلىگرم، ويتامينC 31 ميلىگرم، ويتامينA 520 واحد بين المللى.
خواص- كاربرد
باميه نارس پخته به عنوان سبزى لذيذ و مقوى است. جوشانده ميوه نارس باميه مقوى و نرمكننده و لطيفكننده پوست و مدر است. در ناراحتىهاى نزلهاى كه منجر به التهاب يك غشاى مخاطى همراه ترشح است و همچنين در موارد سوزش مجراى ادرار در موقع ادرار كردن و احساس درد در موقع ادرار و بالاخره در موارد سوزاك مفيد است. لعاب حاصل از ميوه و تخم آن نيز نرمكننده است و براى سوزاك مفيد است. از برگهاى آن به عنوان ضماد نرمكننده استفاده مىشود. تخم باميه معرق است و محرك قلبى و ضد اسپاسم است.
در چين از گل و تخم و ريشه و ميوه آن به عنوان دارو استفاده مىشود و نرم كننده و مدر است و براى تسهيل زايمانهاى مشكل تجويز مىشود. در استعمال خارجى ضماد آن روى انواع زخمها گذارده مىشود و التيامدهنده است. از جوشانده ميوه آن براى معالجه سوزاك و سوزش مجراى ادرار استفاده مىشود و از جوشانده ريشه آن براى معالجه سيفيليس استفاده مىشود. در هندوچين از ريشه باميه مانند جانشين خطمى استفاده مىشود. ميوه سبز تازه باميه منبع غنى ويتامينB است. شربتى از جوشاندن آن در فيليپين تهيه مىشود و براى زخم گلو و گرفتگى صدا بسيار مفيد است.
باميه از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى سرد و تر و ترى آن از ساير بقول بيشتر است، از نظر خواص باميه براى مزاجهاى گرم خوب است. ميوه نارس آن را با گوشت پخته مىخورند و در هندوستان معتقدند كه مقوى باه است. در صورتى كه اشخاص سردمزاج بخواهند باميه بخورند براى اينكه سردى آن ضرر نرساند و عوارضى ايجاد نكند بايد با ادويه گرم ميل كنند.
پونه
به فارسى پونه و پودنه و در كتب طب سنتى و به عربى فودنج و فوتنج و حبق و فليحا نامبرده مىشود. به فرانسوىPouliot وMenthe Pouliot و به انگليسىEuropean Penny royal وPudding Grass گفته مىشود. گياهى است از خانواده نعناLabiatae نام علمى آنMentha Puleguim L . و مترادفهاى آنMentha exigua وPulegium Vulgaris Mill . از طرف گياهشناسان مختلف نامگذارى شده است.
مشخصات
پونه گياهى است علفى چندساله ساقه آن استوانهاى، بلندى آن در حدود 5/ 0 متر برگهاى آن تقريبا بدون دمبرگ، سبز، تيره، بيضی ىشكل، نوك تيز، با دندانه و در اثر فشردن بوى قوى اسانس پونه از آن استشمام مىشود. در پايه هايى از گياه كه در آب مىرويند اين بو خيلى كم و در مواردى وجود ندارد. گلهاى آن به رنگ صورتى يا بنفش به صورت گروهى از گلهاى كوچك در بغل برگ و ساقه در تابستان ظاهر مىشود.
پونه در نقاط و دشتهاى مرطوب و در كنار نهرها و يا داخل جوىها و چشمه ها و كنار باطلاقها مىرويد. در اروپا، افريقاى شمالى، حبشه و مناطق مختلفه آسيا به طور وحشى مىرويد. در ايران در مناطق شمالى ايران در مازندران و گيلان در اطراف رشت و در ماسه زارهاى غازيان و نقاط مرطوب لاهيجان بهطور خودرو ديده مىشود.
در مازندران نوعى از آنكه پونه آبى است با نام محلى سرسم خوانده مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در گياه وجود اسانس روغنى فرار يا روغن مانتول[47] گزارش شده است كه مقدار آن در حدود 9/ 0- 8/ 0 درصد مىباشد. (در نمونههايى كه در كشمير روييده است). اسانس روغنى فرار پونه شامل 80 درصد ماده پولگون[48] است. از اسانس روغنى پونه در اثر احياى ماده دى- پولگون و نوعى مانتول به نام راسميك مانتول[49] مىگيرند. به علاوه در اعضاى اين گياه مقدارى تانن، مواد رزينى و قند نيز وجود دارد]S .C .I .M .P[ .
خواص- كاربرد
پونه از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى گرم و خشك است. خواص آن بسيار لطيف كننده است براى پاك كردن اخلاط سينه و كنترل سياه سرفه و رفع سوزش خراش سينه و براى جلوگيرى از سكسكه و آشفتگى و دل بهم خوردگی نافع است.
بادشكن است و ضد نفخ و براى استسقا و يرقان و خارج كردن مشيمه و ازدياد ترشح عرق مفيد است. مدر است و قاعده آور. به عنوان ترياق و ضد سم جانوران گزنده سمى بسيار نافع است.
اگر شياف آن در مهبل استعمال شود براى تسهيل اخراج جنين و مشيمه مؤثر است. ماليدن دمكرده آن براى رفع خارش و دفع گازهاى رحم و رفع سستى رحم مفيد است. ماليدن سوخته گياه براى تقويت لثههاى دندان نافع است. استشمام بوى آن براى رفع غشى مفيد است. پونه مضر رودهها است و از اين نظر بايد با كتيرا خورده شود. مقدار خوراك پونه تا 8 گرم. نوع مصرف معمولا شاخههاى گلدار و برگ آن را به صورت دمكرده و ساير انواع دارويى مانند نعنا تهيه و خورده مىشود.
به گياهان ديگرى از خانواده نعنا نيز پونه گفته مىشود كه چند نوع معروف آنها را در اينجا ذكر مىكنيم.
1.Calamintha acinos Clairv به فارسى زيباپونه و به فرانسوىCalament Acinos و به
انگليسىWild basil گفته مىشود. گياهى است يكساله يا دوساله كه در اواخر بهار كاشته مىشود. برگها پوشيده از كرك، باريكى آن كمتر از 8 ميلىمتر. نيمه بالاى برگ دندانهدار، گلها 4- 2 تايى به رنگ ارغوانى يا سفيد، بلندى گياه 40- 10 سانتىمتر است. اين گياه در قزوين در كوههاى الموت بهطور خودرو ديده مىشود.
2.Calamintha officinalis Moench . مترادف آنMelissa calamintha L . است به فارسى زيبا پونه طبى و به عربى قلمنت معروف است. در كتب طب سنتى با نام قلمنت آمده است، به فرانسوىCalament officinal و به انگليسىMountain calamint وCat -mint گفته مىشود گياهى است دوساله در مناطق جنگلى مىرويد. در ايران در شمال ايران در اطراف رشت در بندر گز، گرگان و مازندران انتشار دارد.
از نظر خواص كموبيش شبيه پونه مىباشد و خواص پونه كوهى تحت نام «فودنج جبلى» بهطور مشروح در اين كتاب آمده است.
توضيح: در امريكا به گياه ديگرى از همين خانواده به نام علمىNepeta cataria نيزCat -mint گفته مىشود.
پياز رسمى
در كتب طب سنتى با نام عربى آن «بصل» آمده است، به فرانسوىOignon وOgnon و به انگليسىOnion گفته مىشود. گياهى است از خانوادهLiliaceae نام علمى آنAllium cepa L . است.
نام پياز به گياه و به غده متورم ورقه ورقه گوشتى زيرزمين آن نيز گفته مىشود.
مشخصات
پياز گياهى است دوساله برگهاى آن لولهاى استوانهاى و توخالى ساقه گلدهنده آن به ارتفاع 3/ 1- 1 متر كه آن هم استوانهاى خالى است و قسمت پايين آن متورم است. گلهاى آن گروهى به صورت چتر مدور و حجيم به رنگ سفيد يا بنفش در تابستان در انتهاى ساقه گلدهنده ظاهر مىشود. دانههاى آن ريز و سياه است كه در كپسول قرار دارند.
بهطور كلى دو نوع پياز هست، پياز نوع سفيد و پياز نوع رنگى (قرمز، بنفش يا مخلوط) پياز نوع سفيد شامل ارقامى است كه براى كاشت بهاره و برداشت اوايل پاييز مناسب هستند.
كاشت پياز سفيد يا نوع پاييزه: معمولا بذر آن را در اواخر تابستان در خزانه مىكارند و گياهان حاصله را در آبانماه و يا در اوايل فروردين سال بعد به مزرعه
منتقل مىكنند، به اين ترتيب غدههاى پياز محصول اين كاشت را مىتوان در خرداد ماه برداشت كرد. (نوع پياز سفيد زودرس).
كاشت پياز رنگى: هدف برداشت محصول پياز در مرداد و شهريور است كه در دوران زمستان مصرف شود، براى اين كار مطمئنترين طريق اين است كه پيازهاى كوچكى كه از كاشت بذر در سال قبل به دست آمده است در بهار در خاك مزرعه با فاصله 25 سانتىمتر فاصله خطوط و 15 سانتىمتر فاصله بوتهها كاشته شود و اين پيازها معمولا پس از 4- 3 ماه قابل برداشت هستند و پيازهاى درشت خوبى در اواخر تابستان برداشت مىشود كه آنها را پهن مىكنند كه خشك شوند و به اصطلاح پياز انبارى خشك تهيه شود و در دوره زمستان نگهدارى و مصرف مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در پياز اسانس و سولفيدهاى آلى يافت مىشود. در فلسها و ورقههاى پياز مواد كاتچول[50] و پروتوكاتچوئيك اسيد[51] وجود دارد.
مقدار اسانس پياز در حدود 05/ 0 درصد تمام گياه است. در پياز يك ماده محرك قلب وجود دارد. خوردن پياز قند خون را كاهش مىدهد و ترشح صفرا را زياد مىكند جزء عمده اسانس خام پياز ماده آليل پروپيل دى سولفيد[52] است. شيره پياز تازه تا حدودى باكترىكش است.
تزريق زيرجلدى 2 ميلىليتر عصاره پياز براى هر كيلوگرم وزن خرگوش مقدار ترشح ادرار آن را از 13 به 26 ميلىليتر در روز افزايش داده است. در پياز ماده عاملى به نام گلىكوليك اسيد[53] وجود دارد. از پوست پياز كوورستين خالص گرفته شده است.
از پوستهها و ورقههاى قهوهاى خشك خارجى پياز فلاونوئيد[54] و ساير تركيبات فنلى گرفته شده و از پوستههاى گوشتى وسط آن نيز مواد فوق الذكر به دست آمده است.
در اعضاى مختلفه گياه اسيدهاى فنلى از جمله فنوليك اسيد[55] و تركيبات قندى وجود دارد.
در هريك صد گرم پياز خام رسيده مواد زير موجود است:
آب 89 گرم، پروتئين 5/ 1 گرم، هيدراتهاى كربن 7/ 8 گرم، خاكستر 6/ 0 گرم، كلسيم 27 ميلىگرم، فسفر 36 ميلىگرم، آهن 5/ 0 ميلىگرم، پطاسيم 157 ميلىگرم، ويتامينA 40 واحد بين المللى، تيامين 03/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 04/ 0 ميلىگرم، نياسين 2/ 0 ميلىگرم، ويتامينC 10 ميلىگرم، انرژى غذايى 38 كالرى.
خواص- كاربرد
پياز محرك و نرمكننده سينه و مقوى نيروى جنسى و قاعدهآور است و پخته آن در موارد نفخ و اسهال خونى مصرف مىشود [در هند].
[مىنات مىگويد كه پياز ضد سرفه و قاعدهآور و مدر است. در شيره تازه پياز يك عامل هايپوگلىسيميك[56] يعنى عاملى كه موجب پايين آمدن قند خون مىشود يافتهاند كه در اثر بخار فرار است و فعاليت خود را از دست مىدهد حتى اگر از ضدعفونىكنندهها به آن اضافه شود و خنك و سرد شده باشد.
پيازچه و موسير داراى خواصى مشابه پياز هستند. پياز و پيازچه و موسير محلل و ضدعفونىكننده و التيامدهنده زخم هستند. اگر آب آنها با عسل مخلوط شود براى محل سوختگى مفيد است.
پياز از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى خيلى گرم و خيلى خشك است و در ضمن رطوبت نيز دارد. بازكننده گرفتگىها و انسداد مجارى است و اشتهاآور است و براى تقويت نيروى جنسى بسيار مؤثر مىباشد.
خوردن خام آن با نان در مسافرت و در مواقع عوض شدن آب و هوا مفيد و سلامتبخش است. مدر است و خردكننده سنگ كليه و در بيمارىهاى استسقا يا اناساركا[57] كه مايع در زير بافت جلدى جمع مىشود پياز كه مدر است خيلى مؤثر است، در اين مورد سابقا معمول بوده كه رژيم شير و پياز داده شود به اين ترتيب كه غذاى مريض مبتلا به استسقا لحمى منحصر به سه بار در شبانهروز شير با قدرى قند و پس از آشاميدن شير يك دانه پياز خام، اين رژيم در رفع استسقا بسيار مؤثر است البته در مواردى كه مريض بتواند پياز بخورد و عوارضى نداشته باشد. پخته آن ملين است و پخته آن در سركه و يا پرورده آن در سركه براى يرقان و طحال و برانگيختن اشتها و
تقويت هاضمه و جلوگيرى از حال بههمخوردگى صفراوى و بلغمى نافع است و خوردن پخته آن در شير براى رفع درد دل به كار مىرود. خوردن پياز بتنهايى مانع تأثير داروهاى بد و سموم است و براى رفع ضرر گاز گرفتن سگ هار مفيد مىباشد، براى اين كار بايد تا سه روز هر روز در حدود سيصد گرم خورده شود. ريختن قطره آب آن در چشم براى خارش و جرب پلك و آغاز نزول آب (آب سفيد) و با عسل براى زخم چشم و ضعف بينايى نافع است. ريختن آن در بينى پاككننده دماغ و بوييدن آن براى رفع ضرر تعفن هوا مفيد است. چكانيدن آب آن در گوش براى رفع سنگينى شنوايى و طنين در گوش و پاك كردن چرك و تحليل باد آن مفيد است.
خوردن آب و عصاره آنكه با كوبيده شدن پياز به دست آيد در حدود 100- 50 گرم براى عقربگزيده مفيد است و ضماد كوبيده پياز كه در محل نيشزدگى عقرب گذارده شود، خيلى نافع است. ضماد آن روى پوست اصولا خون را به طرف پوست جلب مىكند و رنگ چهره را درخشان مىنمايد.
ضماد پياز پخته بتنهايى يا با داروهاى مناسب براى نرم كردن ورمهاى سرد و با زرده تخممرغ و يا روغن تازه يا پيه براى دفع دردهاى مقعده و خارش و تحليل ورم مقعده مفيد است. در تمام موارد مصرف، پياز سفيد بزرگ مؤثرتر است تا ساير انواع.
پياز براى گرممزاجان مضر است و اسراف در خوردن آن موجب ايجاد فراموشى و نفخ و بادهاى غليظ و خلط غليظ و تشنگى و سردرد است، براى اين كار بايد پياز را با آب و نمك شست و با سركه خورد و بعد از خوردن پياز براى اجتناب از ناراحتىهاى جانبى آن آب انار و كاسنى ميل شود. براى رفع بدبويى پياز مىتوان باقلا و يا گردوى پخته و يا نان سوخته خورد و پيازداغ يا پياز سرخ شده اين ناراحتىها را ندارد و بو نيز ندارد.
تخم پياز خشك و گرم است و براى ازدياد نيروى جنسى مفيد است. ضماد تخم پياز براى جلوگيرى از ريختن مو نافع است، مقدار خوراك آن تا 5 گرم است.
اشخاصى كه در مقابل پياز حساسيت دارند و اشخاصى كه سابقه خونروى و ناراحتىهاى پوستى دارند بايد از خوردن پياز احتراز كنند.
نظرى به يافتههاى تحقيقات علمى جهان در دو دهه 80- 70
در مورد خواص درمانى پياز: پياز گياه معجزهگرى است كه در رژيمهاى غذا درمانى از مهمترين عناصر براى مقابله و درمان بيماريها است. دانشمندى به نام دكتر
انواع پياز و در وسط بوته گلدار پياز ويكتورگرويچ[58]، استاد پزشكى در دانشگاهTufts نسخه معروفى براى بيماران قلبى خود دارد «پياز بخوريد». تحقيقات علمى و تجربيات دكتر گرويچ او را قانع كرده است كه پياز در بالا بردن جزء مفيدHDL در كلسترول خون نقش مؤثرى دارد.
طبق نظر اين دانشمند مقدار خوراك مؤثر پياز مصرف روزانه نصف يك پياز متوسط خام يا معادل آن عصاره پياز است و اثر آن پس از دو ماه محسوس است. دكتر گرويچ در بررسىهايى كه در آزمايشگاه با تجزيه پياز براى يافتن مواد مختلف آن نموده تا به حال حدود 150 نوع مواد مختلف شيميايى در پياز يافته است، ولى هنوز ماده مؤثرى كه در پياز موجب بالا رفتن جزء مفيدHDL كلسترول خون مىشود پيدا نكرده است. ولى تجربيات او نشان مىدهد كه پياز خام بههرحال اثرش بيشتر است و حرارت معمولا خاصيتHDL افزايى پياز را كاهش مىدهد. مع هذا معتقد است پياز پخته نيز بكلى بدون خاصيت نيست و براى عروق قلبى از طرق ديگرى آثار مفيد دارد.
يافته ديگر در مورد پياز اين است كه در بدن به عنوان يك ماده ضد انعقاد خون عمل مىكند و سيستم حمايتى بدن در مورد ضد لخته شدن خون را تقويت و تحريك مىكند.
دانشمندان و محققان هند نيز در مورد پياز به نتايج مشابهى رسيدهاند و هر دو گروه معتقدند كه پياز از راههاى مختلفى در كاهش خطر بيمارىهاى قلبى مؤثر است.
از سال 1960 كه نظريه اثر چربىهاى اشباع شده در كثيف كردن خون و ايجاد بيمارىهاى عروقى قلب مطرح گرديد تركيبات مختلف دارويى و خوراكى و استروژنها[59] و ساليسيلاتها[60] و انواع داروهاى شيميايى ضد بيمارىهاى قلبى مورد آزمايش قرار گرفت ولى اغلب آنها قدرت كافى براى مقابله با خطر بيمارىهاى قلبى از خود نشان ندادند و بتدريج از صحنه كنار گذارده شدند. تا سرانجام روزى دكتر گوپتا[61] استاد پزشكى دانشكده پزشكى لوكنا[62] و هندوستان، اعلام كرد «چرا بين خوراكىها پياز را از اين نقطهنظر آزمايش نكنيم» و او يك سلسله تحقيقات علمى را در اين زمينه آغاز كرد و نتيجه گرفت كه خوردن روزانه حدود 60 گرم پياز كامل خام
مقدار كلسترول خون را محسوسا كاهش مىدهد. و آزمايشهاى ديگر او نشان داد كه اين خاصيت در پياز پخته يا خشك نيز كموبيش وجود دارد. آزمايشهاى ديگرى نشان مىدهد كه پياز به علت داشتن مادهاى به نام پروستاگلاندين[63] در كاهش فشار خون نيز مؤثر است. در طب سنتى كهن از پياز در بيماريهاى قند استفاده مىشده است در 1923 تحقيقات دانشمندان نشان داده است كه در پياز مادهاى است كه قند خون را كاهش مىدهد و در 1960 دانشمندان در تحقيقات خود به مادهاى در پياز برخورد كردهاند كه از نظر خواص معادل 77 درصد مقدار مصرف استاندارد تولبوتاميد[64] يا اوريناز[65] است و با خوردن پياز ساخت و ترشح انسولين در بدن را تحريك مىنمايد بدون اينكه عوارض جانبى آن را داشته باشد.
تحقيقات ديگرى نشان مىدهد كه پياز يك آنتىبيوتيك قوى است. اولين بار اواسط سال 1800 لويى پاستور پياز را از اين نظر مورد آزمايش قرار داد و اعلام نمود كه پياز نوعى ضد باكترى قوى است. تحقيقات بعدى نشان داد كه پياز و اسانس پياز براى كشتن و انهدام باكتريهاى بيمارىزا مؤثر است. از جمله ضد سالمونلا[66] و اشريچيا كولى[67] كه از باسيلهاى كولون است، مىباشد. در آزمايشى اثر پياز بر ضد عامل سل مشاهده شده است. دانشمندان روسى بين 150 گياه كه از نظر ضد باكترى بودن آزمايش نمودهاند سير و پياز قوىترين بوده است. اگر 8- 3 دقيقه مقدارى پياز خام جويده شود مخاط دهان به كلى استريل مىشود.
دكتر اروين زيمنت[68] كه از صاحبنظران و كارشناسان معروف بيمارىهاى ريه است پياز را داروى مؤثرى براى سرماخوردگى مىداند، زيرا پياز بسيار خلطآور است و با تحريك مخاط اخلاط را از ريهها به گلو آورده و با سرفه موجب اخراج آن را فراهم مىسازد. پياز به علت تركيبات گوگردى كه دارد از مواد ضد سرطان نيز مىباشد. محققان در مركز تحقيقات بيمارستان اندرسن و موسسه تومور[69] مادهاى به نام پروپيلسولفايد[70] در پياز يافتهاند كه از فعال شدن مواد سرطانزا جلوگيرى مىكند.
دانشمندان دندانپزشكى هاروارد و همچنين موسسه ملى سرطان نيز در تحقيقات به آثار مشابهى در مورد خواص ضد سرطانى پياز رسيدهاند.
دو گونه ديگر از جنسAllium به عنوان سبزى خوردنى و يا نوعى ادويه تازه مصرف مىشود كه در زير بهطور مختصر شرح داده مىشود.
- پيازچه: به فرانسوىCive وCivette وCiboulette و به انگليسىChive گويند گياهى است چندساله از خانوادهLiliaceae نام علمى آنAllium Schoenoprasum L . و نوع ديگرى از آنAllium Fistulosum L . است كه به فرانسوىCiboule ناميده مىشود.
خواص پيازچه شبيه پياز است.
- موسير: به فارسى «سير كوهى» نيز مىگويند در كتب طب سنتى «ثوم جبلى» آمده است طعم آن كمى تلخ است به همين جهت آن را «تلخ پياز» هم مىگويند [مخزن] در برخى مدارك طب سنتى «اسقورديون» هم آورده شده است. به فرانسوىEchalo te و به انگليسىShallot وascalonian garlic وScallion گفته مىشود. گياهى است از خانوادهLiliaceae نام علمى آنAllium ascalonicum L . است.
خواص آن شبيه پياز و سير است. جوشانده 150 گرم پياز يا موسير در يك ليتر آب عسل به عنوان جوشانده مدر مصرف مىشود و در مواردى كه دفع ادرار با مشكل مواجه است بسيار اثر مفيد دارد. در هندوستان موسير را به عنوان افزايش دهنده نيروى جنسى تجويز مىكنند و قطره آن را براى تسكين درد گوش مصرف مىكنند.
در فرهنگ مخزن الادويه موسير را به فارسى «بصل الزيز» نيز گفته است ولى در ساير مدارك طب سنتى بصل الزيز را نامى براىMuscari Comosum يا زاغك و موسير ذكر مىكنند، ولى اكثريت مدارك معتبر موسير را نام فارسى براىEchalote وA .Ascalonicum مىدانند.
مختصرى از سوابق تاريخى شناخت و مصرف سير و پياز
سير و پياز از قديمىترين گياهانى است كه بشر شناخته و مصرف مىكرده است و در مصر و چين شايد قرنها قبل از ثبت تاريخ نيز كاشته مىشده است. تعداد زيادى نمونههاى سير در قبر توتان خامنTutankhamen در مصر يافت شده است كه از آثار تاريخى 1358 قبل از ميلاد مسيح مىباشد.
قوم اسرائيل در زمانى كه از مصر به ارض موعود كوچ مىكردند از دورى و در اختيار نداشتن تعدادى از ميوهها و سبزىها از جمله سير شكوه داشتند و در تورات
آمده است كه ما به ياد مىآوريم ماهىها را كه در مصر مىخورديم همچنين خيارها، خربزهها، تره، پياز و سير را.
سير غذاى عمومى كارگران رومى بوده و براى اينكه سربازان قوىتر شده و شجاعت بيشترى از خود نشان دهند نيز به آنها سير داده مىشده است. سقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد به خواص طبى سير اشاره كرده و 500 سال بعد [ديوسكوريدس] از دانشمندان يونان، نيز به تأثير آن براى معالجه بواسير و به عنوان مدر پى برده است.
سير و پياز توسط رومىها به مصر آورده شده است و در زمان شكسپير اديب و شاعر معروف انگليسى نيز شناخته بوده است. در نمايشنامه روياى نيمهشب تابستان آمده است كه اغلب هنرمندان نمايشنامه براى اينكه بوى خوبى از دهان آنها خارج شود، ناچار بودند از خوردن سير و پياز خوددارى نمايند.
در روزگاران كهن خواص شفابخش متعددى به سير نسبت داده مىشده است و سير به عنوان تقويت معده، ضدعفونىكننده، معالجه آسم و سرفه و برونشيت و معالجه صرع، روماتيسم و جذام و سرماخوردگى تجويز مىشده است. ضمنا از دواهاى ضد كرم و نرمكننده سينه نيز به شمار مىرفته است. در قرن اخير در 1916 در جريان جنگهاى اول جهانى ارتش انگليس از سير به عنوان ضدعفونىكننده در التيام زخمهاى سربازان استفاده وسيع مىكرده است.
در مورد ورود پياز به امريكاى شمالى آنچه كه تاريخ نشان مىدهد اين است كه پياز يكى از گياهانى بوده كهColombus به دنياى جديد وارد كرد و او در مسافرت دوم خود در ژانويه سال 1494 پياز را در شهرIsabela در جمهورى دومينيكن كاشته است. پس از آن بسرعت پياز از آنجا به مكزيكو و امريكاى مركزى و جنوبى و شمالى انتشار يافته است. در قرن شانزدهم ميلادىAmbroise Pare جراح معروف فرانسوى مدعى شد كه پياز براى معالجه بيمارىPowder burns مفيد است.
ترب
در كتب طب سنتى با نام «فجل» و «فجل مزروع» نامبرده مىشود. به فرانسوىRadis و به انگليسىRadish گفته مىشود. گياهى است از خانوادهCruciferae نام علمى آنRaphanus Sativus L . مىباشد.
مشخصات
ترب و تربچه گياهى است يكساله برگهاى آن پهن با بريدگىهاى بسيار نامنظم، ناصاف، زبر، سبز خاكسترى در بعضى ارقام بىكرك و در برخى ارقام با كرك زبر.
برگها ريشهاى است يعنى مستقيما از يقه ريشه گياه خارج مىشود. ساقههاى گلدهنده آن خيلى منشعب و بلندى گياه تا 60 سانتىمتر مىرسد. گلهاى آن به رنگ سفيد، سفيد مايل به زرد و بنفش در انتهاى شاخه گلدهنده ظاهر مىشود. ميوه آن خورجين(Silique) است كه در آن دانههاى ترب به رنگ زرد يا سياه قرار دارد قوه ناميه بذرها از 4 سال كمتر است و اگر بيش از 4 سال بماند نسبت درصد تخمهاى بدون نيروى ناميه در آن افزايش پيدا مىكند.
بطور كلى دو قسم ترب اهلى يا فجل مزروع معمول است:
- تربچه يا ترب تابستانه
- ترب سياه يا ترب زمستانه
- تربچه به رنگهاى مختلفه قرمز، قرمز و سفيد، قرمز كه در يك انتها سفيد است و زرد، با اشكال مدور و دراز وجود دارد. اين تربچه را در تمام فصول مىتوان كاشت البته به استثناى ماههاى زمستان كه به علت سردى هوا در هواى آزاد كشت آن ميسر نيست. ارقام زودرس آن پس از يك ماه مىرسد و قابل برداشت است.
- ترب سياه يا ترب زمستان كه بين آنها چند رقم ترب سياه دراز زمستان، ترب سياه گرد تابستان و ترب قرمز زمستان چينى در زراعت مورد توجه است. اين نوع ترب ريشه درشت زمستانه در اواسط تابستان كاشته مىشود و محصول آن در پاييز برداشت مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى بررسىهايى نشان مىدهد كه در تخم ترب اسانس روغنى فرار وجود دارد و به علاوه در هريك صد گرم ريشه و يا غده ترب در حدود 01/ 0 ميلىگرم ارسنيك يافت مىشود و همچنين در ريشه آن وجود گلوكوزيد و آنزيم[71] و متيل مركاپتان[72] گزارش شده است. بررسى ديگرى نشان مىدهد كه از واريته قرمز- بنفش ترب ماده سىنين[73] و از واريته قرمز- زرد آن ماده پلارگونين[74] جدا شده است.
گزارش ديگرى مبين آن است كه ماده رنگى بنفش رنگ كه قسمت قابل خوردن ترب را رنگين مىنمايد، مادهاى به نام مالوين كلرايد[75] است. گلوكوزيد موجود در ريشه ترب مزروع در اثر انزيم به اسانس و مادهاى به نام رافانول[76] تبديل مىشود. طعم تند ترب مربوط به وجود مادهاى به نام سنوول[77] در ترب است. سنوول نام كلى و يا ژنريك يك دسته موادى است كه ايزومرهاى اترسولفوسيانيك[78] هستند.
در هريك صد گرم ترب خام مواد زير موجود است:
آب 94 گرم، پروتئين 1 گرم، مواد چرب 1/ 0 گرم، هيداتهاى كربن 6/ 3 گرم،
خاكستر 8/ 0 گرم، كلسيم 30 ميلىگرم، فسفر 31 ميلىگرم، آهن 1 ميلىگرم، سديم 18 ميلىگرم، ويتامينA 10 واحد بين المللى، پتاسيم 322 ميلىگرم، تيامين 03/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 03/ 0 ميلىگرم، نياسين 3/ 0 ميلىگرم و ويتامينC 26 ميلىگرم
خواص- كاربرد
كاربرد دارويى ترب در مناطق خاور دور براساس آنچه كه در كتب گياهى طبى انتشار يافته در امريكا و اروپا درج شده، عبارت است از:
ترب مزروع به منظور كاربرد دارويى آن در چين، ژاپن، هند، هندوچين به كار مىرود. لهشده ريشه و برگ و گل و تخم آنهمه مصارف دارويى دارند.
در ژاپن: لهشده آن به شكل ضماد براى تسكين درد روماتيسم به كار مىرود.
عصاره لهشده ريشه يا لهشده ريشه براى تسكين سرفه خورده مىشود. عصاره لهشده ريشه به عنوان معرق و ضد اسهال نيز خورده مىشود و به سبب دياستازى كه دارد به هضم غذاهاى نشاستهاى كمك مىكند. جوشانده گلهاى خشك آن و يا تخم بريان شده آن براى قطع اسهال ساده مفيد است. شستوشوى بدن با آب جوشانده برگهاى آن براى تسكين درد كمر نافع است.
در چين: ريشه ترب بادشكن و نيرودهنده است. لهشده ريشه آن را به صورت ضماد براى سوختگى پوست در اثر آتش و ضربخوردگى و كوفتگى و سوختگى پوست در اثر آب جوش و تعفن پا مصرف مىكنند. پس از اينكه گياه به ميوه نشست و ميوه آن رسيد، جوشاندهاى كه از غدههاى مغزدار ترب (پوك نشده باشد) تهيه شود براى قطع اسهال خونى مىخورند، بسيار نافع است. اين جوشانده را در چين با گوشت قرمز مىپزند و سوپ آن را مىخورند، براى قطع سرفه و استسقا مصرف مىشود.
تخم ترب عينا مانند ريشه آن بادشكن و نيرودهنده است و همچنين براى نرم كردن سينه و ازدياد ترشح ادرار و تقويت معده مفيد است. تخم ترب را براى رفع كمى اشتها و در موارد سوءهاضمه مىخورند و بسيار نافع است و براى قطع تب و سرفه و در موارد فلجهاى ناگهانى ناشى از سكته مغزى مفيد است.
در هندوچين: در تمام موارد فوق ترب و تخم ترب را مصرف مىكنند و به علاوه از خوردن تخم آن در موارد سرطانهاى معده نيز استفاده مىشود و در استعمال خارجى در موارد ورم پستان در مادران شيرده بسيار مفيد و مؤثر است [M .P .E .SE .A .]
طبق نظر حكماى طب سنتى مشرقزمين كه در كتب سنتى منتشرشده ايرانى
انواع تربچه
مندرج است، ترب مزروع از نظر طبيعت گرم و خشك است تخم آن از ساير قسمتهاى گياه گرمتر و خشكتر است و ريشه آن گرم و خشك است ولى كمتر از تخم آن. در موارد خواص آن معتقدند كه ترب ايجاد گاز و نفخ و آروغ مىكند و تخم آن گاز و نفخ را تحليل مىبرد. در بعضى از اشخاص برگ آن به هضم غذا كمك مىكند و در مورد بعضى ديگر كه در معده آنها رطوبت بسيار باشد، ترب مانع هضم غذا مىشود. اگر روغن ترب چند قطره در گوش ريخته شود براى تحليل بادهاى گوش بسيار نافع است. اگر داخل ترب را خالى كرده روغن گل سرخ در آن بريزند و بر آتش گذارند كه جوش بخورد و نيمقطره از آن در گوش بريزند براى تحليل باد و رفع درد گوش بسيار نافع است. آب برگ ترب براى افزايش بينايى چشم نافع است و خوردن دمكرده آن براى قطع سرفه كهنه مزمن و دفع اخلاط غليظه حادث در سينه و غرغره با آب دمكرده آن با سكنجبين براى ديفترى نافع است. به نظر ابن ماسويه طبيب معروف خوردن آب ترب براى هضم غذا و باز كردن انسداد و گرفتگىهاى كبد و طحال نافع و براى استسقا و طحال و يرقان مفيد است. تخم آن نفح را تحليل مىبرد و اشتها را
زياد مىكند و درد كبد را تسكين مىدهد. خوردن 2 گرم از تخم آن بعد از غذا براى هضم غذا بسيار نافع است. اگر با سكنجبين خورده شود قىآور است و معده را پاك مىكند. خوردن تخم ترب و ريشه ترب براى درد مفاصل و سياتيك و درد سرين و خارش حادث از بلغم مفيد است. ضماد ترب با عسل براى زخمهاى جراحات بد و ضماد تخم آن با سركه براى از بين بردن آثار غانغرايا نافع است. خوردن دمكرده ترب مدر است و براى ازدياد ترشح ادرار و باز شدن ادرار مفيد است. خوردن آب سرشاخههاى بدون برگ ترب بقدر 30 گرم براى اخراج سنگ مثانه مفيد است خصوصا اگر با سكنجبين خورده شود.
اگر آب برگ و شاخههاى ترب بقدر 100 گرم با شكر خورده شود براى اخراج زردآب و استسقا مفيد است و اگر با نمك خورده شود براى طحال و باز كردن انسداد و گرفتگىهاى كبد و يرقان نافع است.
اگر داخل ترب را خالى كرده و با تخم شلغم پر نمايند و سر آن را با قطعهاى شلغم مسدود كنند و در خمير گرفته و در آتش بپزند و آن را با عسل بخورند براى اخراج سنگ مثانه بسيار نافع است. و اين كار را تا سه روز پىدرپى بايد ادامه دهند. خوردن تخم ترب مدر است و قاعدهآور و ترشح ادرار و حيض و شير را زياد مىكند. محرك نيروى جنسى است و قىآور و براى درد كبد سرد و ورم طحال نافع است. ضماد تخم ترب با سركه براى دفع سم مار شاخدار و سم ساير گزندگان نافع است. ماليدن آب ترب به بدن موجب گريز حشرات مىشود. خوردن ترب رنگ صورت را باز مىكند و ضماد ترب با آرد شيلم (گندم ديوانه يا چچم، به فصل مربوط به آن در ساير جلدهاى اين كتاب مراجعه شود) براى روييدن مو و جلوگيرى از ريزش مو نافع است و ضماد آن با عسل براى تحليل ورم زير چشم. ضماد تخم آن با عسل براى رفع آثار ضربه و كوفتگى و خونمردگى و لكههاى پوست بدن مفيد است.
اسراف در خوردن آن موجب دلپيچه و متعفن شدن اخلاط است و مضر سر و حلق و دندان مىباشد در اين مورد بايد نمك و عسل و زيره كه در سركه انگورى خيسانده و پرورده شده باشد، خورد. مقدار خوراك از تخم ترب تا 4 گرم و از آب آن تا 100 گرم است.
گونه ديگرى از جنسRaphanus وجود دارد كه نام علمى آنRaphanus raphanistrum L . است اين گياه كه نوعى ترب وحشى يا به عبارتى اجداد ترب اهلى است به فرانسوى-Ravenelle des champs وRaifort sauvage وRaveluque وRaveluche و به انگليسىCharlock گفته مىشود.
گياهى است يكساله، ريشه آن عمودى و مخروطى كمى ضخيم و منشعب. بلندى ساقه آن 60- 40 سانتىمتر پوشيده از كرك زبر كه در موقع لمس كردن زبرى آن احساس مىشود. برگهاى آن پوشيده از كرك، گلهاى آن سفيد يا كمى مايل به زرد با رگههاى بنفش. ميوه آن خورجين(Silique) ، متورم كه در موقع رسيدن ميوه شكافته مىشود. اين گياه بهطور فراوان در مزارع و زراعتهايى كه مراقبت نشده و وجين نمىشوند، بخصوص در خاكهاى سيليسى، ديده مىشود و پرورش نيز داده مىشود.
از نظر شباهتى كه اندام و اعضاى خارجى گياه با خردل وحشى دارد اين گياه اغلب با خردل وحشىMoutarde sauvage كه نام علمى آنSinapis arvensis است اشتباه مىشود. گياهRavenelle يك گياه آهك گريز است يعنى در خاكهاى آهكى خوب رشد نمىكند در صورتى كه خردل وحشى يك گياه آهكدوست است و در خاكهاى آهكى خوب رشد مىكند، به علاوه گلهاى خردل وحشى زرد زنده است در صورتى كه گلهاىRavenelle معمولا سفيد است.
تخم اينگونه ترب نيز تند و گس است و به جاى خردل مىتوان آن را مصرف كرد. از نظر خواص درمانى نيز مشابه آن است البته ضعيفتر از خردل است. و براى كنترل روماتيسم مفيد است. در تخم اين گياه در حدود 35 درصد روغن قابل استخراج وجود دارد.
ترشكها
بهطور كلى گياهان جنسRumex كه ترشكها از آن هستند و در كتب طب سنتى «حمّاض» نامبرده مىشود دو گروه مىباشند. گروه اول گونههايى از گياهان با برگهاى ترشمزه كه معروفترين آنها كه از نظر طبى و خوراكى مورد توجه هستند با نام ترشك در اين كتاب آمده است. به فرانسوىOseille و به انگليسىdock sorrel وSheep sorrel گفته مىشود.
گروه دوم گونههايى هستند كه به فارسى آنها را «ترشك اسفناجى» مىنامند به فرانسوى بهطور كلىPatience و به انگليسىSpinach -dock گويند و در كتب سنتى با نامهاى «حماض البقر» و «حماض الماء» نامبرده شده است اين گروه در حقيقت حماض يعنى ترش نيستند و جزء گروه حماضهاى شيرين قرار دارند، ولى نظر به اينكه با ترشكها در يك جنس قرار دارند در كتب طب سنتى آنها را نيز نوعى حماض گفتهاند.
در هريك صد گرم برگ خام ترشكهاى ترش مواد زير يافت مىشود. آب 90 گرم، پروتئين 2 گرم، چربى 3/ 0 گرم، نشاسته و مواد ازته 5/ 4 گرم، كلسيم 66 ميلىگرم، فسفر 41 ميلىگرم، آهن 6/ 1 ميلىگرم، سديم 5 ميلىگرم، پتاسيم 338 ميلىگرم، ويتامينA 12900 واحد بين المللى، تيامين 09/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 22/ 0 ميلىگرم، نياسين 5/ 0 ميلىگرم و ويتامينC 119 ميلىگرم.
ترشك كوچك
گياهى است از گروه ترشكهاى با برگ ترش به فارسى ترشه و ترشك و در كتب طب سنتى با نام حماض صغير نامبرده شده است. به فرانسوىVinette وOseillette وPetite oseille وOseille de brebis و به انگليسىSheep sorrel وDock Sorrel گفته مىشود.
گياهى است از خانوادهPolygonaceae نام علمى آنRumex acetosella L . است.
دو نوع ترشك 1. ترشك كبير يا حماض الماء با برگ شيرين
- ترشك كوچك با برگ ترش
مشخصات
گياهى است چندساله از نظر شكل گياه شبيه به ترشك درشت است با اين اختلاف كه بلندى آن كمتر است (10- 50 سانتىمتر) و گوشههاى قاعده برگ آن نيز به طرف بالا برگشته است در صورتى كه در مورد ترشك درشت كه در جاى خود شرح
داده شده گوشههاى قاعده برگ به طرف دمبرگ برگشته است. تخم آن كوچك، براق، مثلثى سياهرنگ تكثير آن از طريق كاشت بذر يا كاشت قسمتى از بوته آن انجام مىشود. شكل برگ و گل و رنگ آنها مانند ترشك درشت است، اين گياه به حالت وحشى در چمنزارها و زمينهاى سيليسى و اراضى حاصلخيز مىرويد. در ايران در مناطق شمال غربى در قرهداغ ديده مىشود. در هندوستان در ارتفاعات 3- 2 هزار مترى هيماليا مىرويد.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در گياه وجود اسيد پتاسيم اكسالات[79] و تارتاريك اسيد[80] تأييد شده است. اين گياه در مراتعى كه وجود دارد مورد علاقه گوسفند است و اگر زياد باشد و تعليف شديدى توسط گوسفند انجام شود به علت املاح اكسالات زيادى كه در آن هست، موجب بروز اسهال در گوسفندان مىشود.
خواص- كاربرد
عصاره تازه گياه خنككننده، معرق، مدر و براى جبران كاهش ويتامينC مفيد است، چون تمام ترشكها داراى ويتامينC زياد هستند. در اروپا از اين گياه براى رفع ناراحتىهاى ادرار و كليه استفاده مىشود.
گونه ديگرى از ترشكهاى كوچك كه در ايران مىرويد نام علمى آنRumex scutatus L . مىباشد. گياهى است چندساله به بلندى حد اكثر تا 50 سانتىمتر و ساقههاى آن نسبتا چوبى، به انگليسىFrench Sorrel گفته مىشود. اين گياه در اراضى سنگلاخ و اماكن متروك دامنههاى البرز و شميرانات، پشند، گچسر و در شمال ايران بين لنگرود و قزوين و آذربايجان در ميشوداغ مىرويد. از نظر خواص و كاربرد خنككننده و قابض است و در مورد اسهال خونى خورده مىشود و مفيد مىباشد.
ترشك درشت
از ترشكهاى با برگهاى ترش است به فارسى «ترشك» و در كتب طب سنتى با نام «حمّاض» نام برده شده است. به فرانسوىGrande oseille وOseille وL’oseille Commune و به انگليسى،Common sorrel وSorrel وDock sorrel وSour grass گفته مىشود. گياهى است از خانوادهPolygonaceae نام علمى آنRumex acetosa L . مىباشد.
مشخصات
گياهى است چندساله ارتفاع ساقه آن 100- 50 سانتىمتر برگهاى آن به شكل مثلث دراز يا تيركمانى كه قاعده آن به طرف دمبرگ و نوك آن به طرف بالا و گوشههاى قاعده برگ به طرف دمبرگ برگشته است. گلهاى آن كوچك به رنگ سبز كثيف يا سبز مايل قرمز در امتداد محور قسمت فوقانى شاخه گلدهنده در بهار ظاهر مىشود. تخم آن سياه كوچك براق مثلثى شكل و ريشه آن ضخيم به رنگ قرمز. اين گياه در چمنزارها و اراضى حاصلخيز و كنار مسير آبهاى جارى مىرويد. در سبزيكارى آن را اهلى كرده و ارقامى از آن را به دست آورده و مىكارند كه برگ پهن آنها تنها و يا با اسفناج مصرف غذايى دارد. تكثير آن از طريق بذر و يا كاشت قسمتى از بوته گياه مىباشد.
اين گياه در مناطق مختلف اروپا و آسيا وجود دارد. در ايران نيز بهطور خودرو
در اطراف تهران در باغها و در غرب ايران در قصرشيرين و رزاب و در شمال ايران در گيلان، منجيل ديده مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در اين گياه وجود املاح اكسالات و اسيد اكساليك آزاد گزارش شده است و همچنين در گياه وجود اسيد پتاسيم اكسالات و تارتاريك اسيد و پتاسيم بينوكسالات[81] و در برگ و ريشه گياه اكسى متيل انتراكينون[82] تأييد شده است [مورن]. از برگهاى خشك آن در حدود 05/ 0 درصد كوئرستين- 3- دى گالاكتوزيد[83] (هايپروزيد) مىتوان گرفت در بررسىهاى ديگر آزمايشگاهى وجود مواد هايپرين[84] و كريزوفانيك اسيد[85] و ويتامينC وA در گياه گونهR .acetosa گزارش شده است. از نظر مقدار ويتامينها به ابتداى بخش ترشك مراجعه شود.
خواص- كاربرد
از برگ و ريشه گياه براى مقابله با بيمارىهاى كمى ويتامينC استفاده مىشود. از برگهاى آن در اروپا به عنوان مدر و خنككننده و براى قطع تب استفاده مىشود. از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى اين گياه سرد و خشك است و قابض، برگهاى آن داراى طعمى ترش است كه مربوط به وجود اسيد پتاسيم اكسالات در آن است.
خوردن برگ آن بخصوص اگر بهطور مستمر تا مدتى انجام شود براى يرقان و تقويت معده و كبد و تسكين التهاب و تشنگى و آوردن اشتهاى طعام و رفع سميت گزيدگى عقرب نافع است. پخته آن ملين است و با سماق براى درد معده و زخم رودهها مفيد است. اگر برگ آن را پخته و با روغن زيتون سرخ نموده و كمى گشنيز و زيره و آب انار در آن بريزند و بخورند شكم را بند مىآورد. ضماد پخته آن با سركه براى سپرز نافع است. ترشك درشت مضر باه است و از اين نظر بايد با شربت شيرين خورده شود، به علاوه براى اشخاص مبتلا به درد مفاصل، نقرس، سنگهاى صفراوى، مسلولين و مبتلايان به سوءهاضمه مضر است و بايد از خوردن آن پرهيز شود. در ساير
موارد مقدار خوراك آن تا 70 گرم است.
تخم ترشك درشت نيز سرد و خشك است و براى بيمارىهاى قلب و معده و كبد و رودهها مفيد است و ضد سم مىباشد و براى التهاب معده و يرقان و زخم روده و گزيدن عقرب نافع است و كمى سرخكرده آن براى اسهال خونى و صفراوى مفيد است و خيلى سرخكرده آن بكلى شكم را بند مىآورد. در مورد مقابله با سم عقرب تا آن حد مفيد است كه گفتهاند اگر كسى آن را بخورد و عقرب او را بگزد سم عقرب بىتأثير خواهد بود. براى كليه و سپرز مضر است و از اين نظر بايد با رازيانه و قند خورده شود مقدار خوراك آن تا 8 گرم است.
ريشه ترشك نيز سرد و خشك است و از عوامل مدر مىباشد و براى اين كار 20 گرم از آن را در 1000 گرم آبجوش دمكرده مصرف مىكنند.
گونه ديگرى به نام ترشك در ايران مىرويد كه به فرانسوىOseille d’Amerique و به انگليسى بهطور كلى مانند ساير ترشكهاSorrel گفته مىشود. به هندى آن را «چوكا» مىنامند نام علمى آنRumex vesicariusl L . است.
نوع پرورشى ترشك برگ درشت ترش
- acetosa
مشخصات
گياهى است يكساله خيلى كوچك به بلندى يك وجب، برگها سبز روشن، تخممرغى نوكتيز نيزهاى كه دو زائده افقى در قاعده برگ ديده مىشود. گلها خوشهاى در انتهاى شاخه گلدهنده، ميوه آن به رنگ سفيد مايل به صورتى در ابعاد يك سانتىمتر. اين گياه در هندوستان در غرب پنجاب بهطور وحشى و در ساير
مناطق هند كاشته مىشود در افغانستان نيز بهطور خودرو مىرويد در ايران در مناطق وسيعى بهطور خودرو انتشار دارد در فارس بين شيراز و بوشهر- دالكى- كازرون- در كرمان جبال بارز، جيرفت، لار، بندرعباس، در بلوچستان در خاش بين خاش و ايرانشهر و تيس ديده مىشود.
خواص- كاربرد
در هندوستان از برگهاى اين گياه به عنوان خنككننده، مدر، قابض و در موارد گزش مار استفاده مىشود تخم آن خنككننده است و از بو داده آن در موارد اسهال خونى مىخورند. شيره گياه خنككننده است و براى رفع و تسكين التهاب معده و درد دندان مفيد است و چون قابض است براى تسكين و فرونشاندن آشفتگى و تهوع مىخورند.
ترشكهاى شيرين- پاسيانسها
ترشكهاى شيرين ترشكهايى هستند از جنسRumex ولى برگهاى آن شيرين و ريشه آنها تلخ است. سهگونه از اين گروه كه در ايران نيز مىرويند و در طب سنتى مصرف دارند، شرح داده مىشود:
- در كتب طب سنتى با نام حماض الماء آمده است، به فرانسوىPatience وPatience officinale وGrande Patience وOseille epinard و به انگليسىPatience وSpinach -dock گفته مىشود. گياهى است از خانوادهPolygonaceae جنسRumex نام علمى آنRumex patientia L . و مترادف آنRumex olympicus Boiss . مىباشد.
اين گياه در ايران در مناطق مختلف در اراك، تفرش، اشترانكوه، قلعه رستم، و در آذربايجان و افشار بهطور خودرو مىرويد.
- نوع ديگرى از حماض شيرين كه به فرانسوىPatience وRumex crepu و به انگليسىCurled dock وNarrow dock وGarden Patience وSour dock وYellow dock ناميده مىشود گياهى است از خانوادهPolygonaceae جنسRumex نام علمى آنRumex crispus L . مىباشد.
اين گياه در ايران در دامنههاى البرز، كندوان، سواحل بندر گز، آذربايجان در اردبيل، اراك، كردستان و مناطق جنوب غرب در ازنا مىرويد.
- نوع ديگرى از حماض شيرين به فرانسوىLa parelle وRumex a feuilles obtuses
و به انگليسىBitter dock گفته مىشود. گياهى است از خانوادهPolygonaceae جنسRumex نام علمى آنRumex obtusifolius L . و مترادف آنRumes syriacus Meisn .DC . مىباشد.
اين گياه در ايران در اطراف تهران، كنار چشمههاى دربند، گچسر، كرج در شمال ايران و در مناطق مركزى در قم و در آذربايجان بهطور خودرو مىرويد.
مشخصات
پاسيانسها يعنى 3 گونه فوق الذكر عموما از ترشكهاى برگ شيرين هستند و همه آنها داراى ريشههاى عمودى كمى ضخيم در حد ضخامت يك انگشت و يا كمى بيشتر و درازاى 40- 15 سانتىمتر، عموما تلخ و تونيك و مقوى و ملين هستند.
بلندى ساقه آنها 2- 5/ 1 متر عموما علفى چند ساله برگهاى آنها دراز، تخممرغى، نوكتيز و موجدار هستند. گلها به رنگ سبز مايل به قرمز بهطور گروهى در امتداد قسمت فوقانى شاخه گلدهنده ظاهر مىشود. معمولا در نقاط سايهدار در جنگلها و زير سايه درختان و در دشتها و گودالها و گونه پاسيانس كبيرياRumex Patientia در كنار جريانهاى آب و نقاط بسيار مرطوب مىرويد.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در ريشه گونهRumex Crispus مقدارى املاح آهن و امودين[86] و كريزوفانيك اسيد و اسانس روغنى فرار وجود دارد.
خواص- كاربرد
از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى بهطور كلى سرد و خشك هستند.
خوردن آب گياه و خوردن برگ پخته آنكه خيلى شبيه برگ چغندر است براى ناراحتىهاى معده صفراوى و رفع يبوست مفيد است. ريشه آن قوىتر از ريشه ترشكهاى برگ ترش است. خوردن گرد ريشه آن با نبات براى سرفه نافع است و ضماد آن براى درد مفاصل و كوفتگى اعضا و نقرس حاد مفيد مىباشد.
حماض مائى كه نام علمى آن(Rumex Patientia) است، برگ آن شبيه برگ كاسنى و ريشه آن شبيه چغندر و باريكتر، تخم آن سياه كمى مايل به سرخ است، براى خفقان و آشفتگى و بههمخوردگى حال نافع است. ضماد آن براى جرب و زخمهاى بد و انواع ترشكها (پاسيانسها)
- رومكس كرپو يا ترشك شيرين
- پاسيانس درشت
3.Rumex a feuilles obtuses نوع ديگرى از ترشكهاى شيرين
ورمهاى گرم نافع است و اگر تخم و برگ آن در دهان جويده شود درد دندان را ساكت مىكند و لثهها را محكم مىسازد.
جوشانده 50 گرم ريشه پاسيانس كبير در هزار گرم آب معرق است و ضد كمبود ويتامينC عمل مىكند.
گونهR .Crispus به علت آهن بيشترى كه در ريشه دارد از گرد ريشه آن براى رفع كمخونى استفاده مىشود و خوردن روزانه تا 3 گرم آن در اينباره مفيد است. در تايوان و چين از بخور دمكرده گياه براى رفع ناراحتى چشم استفاده مىشود [ليو] و براى التيام زخم نيز مفيد است [استوارت]. در چين در استعمال داخلى ازR .Crispus به عنوان ملين [هو] و تببر [استوارت] و بادشكن استفاده مىشود. در استعمال داخلى بايد احتياط شود زيرا گونهR .Crispus پوست و همچنين غشاى مخاطى سيستم را تحريك مىكند.
ريشه تمام پاسيانسها بهطور كلى مدر، قابض، ملين و اشتهاآور است. در رفع اسهال و خونروى از رحم، قطع اخلاط خونى، بواسير، قطع ترشحات رحمى مؤثر است.
دمكرده پاسيانسها: مقدار 20 گرم پاسيانس را در هزار گرم آبجوش دمكرده صاف نمايند. اين دمكرده در رفع انواع بيمارىهاى پوستى نوع پسوريازيس[87] و جرب و سيفيليس نافع است.
جوشانده ضد هرپس[88]: ريشه فيلگوش 4 گرم، ريشه پاسيانس 4 گرم، ريشه اشنان 4 گرم، پوست نارون 4 گرم، ساقه ياسمن برى 4 گرم، آب هزار گرم بجوشانند تا يك پنجم آن تبخير شود بعد صاف كنند و به آن 100 گرم شربت شاهتره بيفزايند و در مورد بيمارىهاى جلدى در يك شبانهروز فنجان فنجان بخورند.
تره
به فارسى بهطور كلى تره و در بعضى مناطق «گندنا» گويند نامهاى محلى آن در كرمانشاه و در غرب ايران «كور»، در گيلان شمال ايران «كوار»، در كتب طب سنتى با نامهاى عربى آن «كراث»، «كراث رومى»، «گندنا» و «كراث البقل» و «كراث المائده» آمده است و نوع برى آن را «كراث الثوم» نامبردهاند. به فرانسوىPoireau وPoirreau و به انگليسىGarden leek گفته مىشود. گياهى است از خانوادهLiliaceae نام علمى آنAllium porrum L . مىباشد و مترادف آنAllium ampeloprasum L . گفته شده است.
مشخصات
گياهى است دوساله و پايا برگهاى آن دراز باريك اغلب خميده و افتاده به رنگ سبز تيره، قسمت پايين ساقه سفيد است كه منتهى به يك پياز كوچكى در داخل خاك مىشود. گلهاى آن مجتمع و گروهى به شكل يك گلوله مدور در انتهاى ساقه گلدهنده رنگ هريك از گلها سفيد مايل به سبز يا گلى كه از آنها دانههاى سياه و پهن و ناصاف تره به دست مىآيد. بهطور كلى دو نوع است، يكى نوع كوتاه و نازك تابستانه و ديگرى ترهفرنگى كه نوع زمستانه خيلى بلند (تا يك متر) و برگها پهن و قوى مىشود.
تكثير تابستانه آن از طريق كشت بذر آن در اوايل بهار صورت مىگيرد و كشت
نوع زمستانه آن در اواخر زمستان بذر در شاسى كاشته مىشود و گياههاى حاصله كه چندبرگه و به ارتفاع 15- 10 سانتىمتر و ساقه آن به قطر حدود يك مداد رسيد در اواخر فروردين و اوايل ارديبهشت به محل اصلى منتقل مىشود و فاصله خطوط را 25 و فاصله بوتهها روى خطوط را 15 سانتىمتر بايد گرفت.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در تره كمى ارسنيك وجود دارد و به علاوه اسانس روغنى فرار دارد كه جزء عمده و اصلى آن را اليل دى سولفيد[89] تشكيل مىدهد. در پياز آن در حدود 4/ 0 درصد آليئين[90] وجود دارد و به علاوه وجود آلانين[91]، آرژىنين[92]، آسپارتيك اسيد[93]، آسپاراژين[94]، هيستيدين[95]، لوسين[96]، متيونين[97]، تريپتوفان[98]، والين[99]، فنيلآلانين[100]، پرولين[101]، سرين[102]، وترئونين[103] در آن گزارش شده است [S .G .I .M .P].
در هريك صد گرم از قسمت پايين سفيد ترهفرنگى و پياز ترهفرنگى خام بهطور متوسط مواد زير وجود دارد.
آب 85 گرم، پروتئين 2/ 2 گرم، هيدراتهاى كربن 11 گرم، خاكستر 9/ 0 گرم، كلسيم 52 ميلىگرم، فسفر 50 ميلىگرم، آهن 1/ 1 ميلىگرم، سديم 5 ميلىگرم، پتاسيم 347 ميلىگرم، ويتامينA 40 واحد بين المللى، تيامين 11/ 0 ميلىگرم،
تره و شاخه گلدار
رايبوفلاوين 06/ 0 ميلىگرم، نياسين 5/ 0 ميلىگرم، ويتامينC 17 ميلىگرم.
خواص- كاربرد
تره سبزى خوردنى برگى است كه خوردن آن منافع فراوانى دارد. ضد عفونى كننده رودهها و مدر است و براى معالجه روماتيسم و بيمارىهاى كبدى مفيد است.
ضماد آن براى نرم كردن ورمها مفيد است [مىنات و پتلو].
تره از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى خيلى گرم و بهطور متوسط خشك است خواص آن گرمكننده و بازكننده انسدادها و گرفتگىها و لطيفكننده است. اگر برگ آن را با سركه مخلوط و در آن له كرده و به پيشانى بمالند خونريزى از بينى را قطع مىكند. خوردن تره پاككننده قصبه ريه و بازكننده گرفتگىهاى كبد و مقوى هاضمه و كمر و ملين است.
ترشح ادرار و حيض را زياد مىكند يعنى مدر است و قاعدهآور اگر با طعام و بعد از طعام خورده شود كمك به هضم غذا كرده مانع ترش شدن غذا مىشود و مزاج را لينت مىدهد و نيروى جنسى را تقويت مىكند. خوردن آب تره به قدر 15 گرم خون بواسير را قطع مىكند و اگر با عسل خورده شود محرك نيروى جنسى است. براى بيمارىهاى سرد و ترسينه و ورمهاى ريه و نرم كردن آنها مفيد است و با آب
جوشانده جو و يا پخته تره با جو براى درد سر، سينه، تنگىنفس و پرورده تره در سركه بازكننده گرفتگى كبد و طحال و خوردن برگ پخته آن براى بواسير مفيد است. شياف برگ كوبيده آن به تنهايى يا با داروهاى مناسب براى خشك كردن رطوبتهاى رحم نافع است. ماليدن پخته آن براى بواسير و قطره آنكه با روغن گل و سركه مخلوط شده باشد در گوش براى كاهش درد گوش مفيد است. اگر تره را با كندر و سركه ماليده و در بينى بريزند براى بند آمدن خونريزى از بينى نافع است. ضماد تره براى گزيدن افعى و خوردن آن با آب عسل نيز براى خنثى كردن سموم جانوران نافع است.
ضماد تره با سماق براى مخملك و زگيل و با نمك براى التيام زخمهاى بد مفيد است. تره از پياز ديرهضمتر و نفاختر است و خون را مىسوزاند و بينايى چشم را كاهش مىدهد و لثه را خراب مىكند و براى گرممزاجان مضر است از اين نظر بايد با گشنيز و كاسنى تازه خورد.
تخم تره گرم و خشك است. خوردن 10 گرم از تخم تره با 10 گرم تخم مورد براى رفع امراض سرد نافع است، خونريزى از سينه و بهطور كلى خونريزى از هر عضوى را قطع مىكند، بازكننده گرفتگىهاى بلغمى مجارى كبد و محرك اشتها و مقوى كليه و مثانه است. بوداده تخم تره با تخم ترهتيزك اسهال مزمن را قطع مىكند و شكمروش را بند مىآورد و گازهاى رودهها را تحليل مىبرد.
ضماد عصاره تخم تره براى گزيدگى افعى و رفع لكههاى پوست نافع است. تخم تره مضر ريه و كليه و مثانه است از اين نظر بايد با عسل خورد.
ترهتيزك
در مازندران «ترهتيزك» و در ساير مناطق ايران ترهتيزك و «شاهى» گفته مىشود در كتب طب سنتى با نامهاى «جرجيربستانى» و «رشاد» نامبرده شده است و تخم آن را «حب الرشاد»، «حرف ابيض» و «حرف» گويند. به فرانسوىNasitor وCresson des jardins وCresson alenois وPasserage و به انگليسىgarden cress گفته مىشود. گياهى است از خانوادهCruciferae نام علمى آنLepidium Sativum L . مىباشد.
مشخصات
ترهتيزك مزروع گياهى است علفى يكساله برگهاى آن سبز شاداب، لطيف، كمى تند. ارتفاع بوته كم در حدود يك وجب گاهى كمى بيشتر. گلهاى آن به رنگ سفيد يا قرمز ارغوانى، كوچك كه بهطور گروهى در انتهاى شاخه گلدهنده ظاهر مىشود.
تخم آن ريز و قرمز و كمى دراز است.
تكثير ترهتيزك از طريق كاشت بذر آن به محض برطرف شدن سرماى زمستان آغاز و در تمام طول فصل بهار در هواى آزاد مىتوان به فواصل زمانى براى برداشتهاى متناوب كاشت.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى بررسيهاى متعددى در مدارك فنى مختلف منتشر شده كه از نظر اهميتى كه اين گياه در طب سنتى دارد انواع بررسىها در اينجا ذكر مىشود.
در يك بررسى وجود اسانس روغنى فرار در گياه تأييد شده است و به علاوه گزارش شده است كه گياه حاوى گلوكوزيد گلوكوتروپئولين[104] است. در بررسى ديگرى گلوكوزيدى به اسم تروپئولوزيد[105] را ذكر كرده است، از نظر ويتامينها نيز گياه غنى از ويتامينهاىA وC مىباشد.
در هريك صد گرم از گياه (قسمت قابل خوردن) خام و تازه ترهتيزك مواد زير وجود دارد:
آب 4/ 89 درصد، پروتئين 6/ 2 درصد، چربى 7/ 0 درصد، هيدراتهاى كربن 5/ 5 درصد، كلسيم 81 ميلىگرم، فسفر 76 ميلىگرم، آهن 3/ 1 ميلىگرم، سديم 14 ميلىگرم، پتاسيم 606 ميلىگرم، ويتامينA 9300 واحد بين المللى، ويتامينC 69 ميلىگرم، نياسين 1 ميلىگرم، رايبوفلاوين 26/ 0 ميلىگرم و تيامين 08/ 0 ميلىگرم.
در گزارش علمى ديگرى تركيبات شيميايى گياه را به شرح زير اعلام كرده است:
اسانس روغنى فرار در حدود 115/ 0 درصد. فرآوردههاى فرار حاصل از برگ ترهتيزك داراى خاصيت و فعاليت ضد باكترى در مقابل ميكروب باسيلوس سبتىليس[106] و مايكرو كوكوس پيوژنس واريته ارئوس[107] است. تخم ترهتيزك داراى يك الكالوئيد (19/ 0 درصد)، سيناپيك اسيد[108]، كولين اتر[109] و يك اسانس روغنى است. اسانس روغنى ترهتيزك خاصيت فعاليت اوئستروژن[110] (تحريك جنسى در زنان) دارد. تخم ترهتيزك در حدود 5/ 25 درصد روغن نيمخشك دارد. لعاب تخم ترهتيزك از نظر خواص جانشين صمغ عربى و كتيرا است.
ترهتيزك برگ درشت
خواص- كاربرد
از گياه ترهتيزك در موارد آسم و سرفه و بواسيرهاى خونى استفاده مىشود و بسيار نافع است. ضد كمبود ويتامينC است و براى بيماريهاى كمى ويتامينC در بدن اثر شفابخش دارد. يعنى انتىسكوربوتيك[111] است. از ريشه ترهتيزك براى مرحله دوم سيفيليس استفاده مىشود. تخم ترهتيزك ترشح شير را زياد مىكند و به اصطلاح گالاكتاگوگ[112] است. جوشانيده تخم ترهتيزك در شير براى سقط جنين به كار مىرود [G .I .M .P].
به صورت ضماد براى تسكين درد ضربه به كار مىرود. برگهاى آن نيروبخش محرك، مدر و ضد كمى ويتامينC مىباشد.
ترهتيزك از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى گرم و نسبتا خشك است. باز كننده گرفتگىها و انسداد مجارى كبد و طحال و صافكننده و مدر بول و خردكننده سنگ مثانه است. مقوى باه و محرك جماع و مولد اسپرم است و موجب تحريك جنسى در زنان مىشود. در تسريع هضم غذا و تحليل باد و گاز و نفخ مفيد است.
اگر ساقه و برگ و تخم آن را در هاون بكوبند و در بشقابى پهن كنند تا خشك شود بعد مجددا در هاون انداخته و بكوبند و سپس كمى شير تازه داخل آن كرده و مجددا قدرى تخم ترهتيزك داخل آن كرده و بكوبند و اين كار را به دفعات تكرار
______________________________
(1).Antiscorlutic
(2).Galactagogue
نمايند تا مانند خمير شود و از آن حب درست كنند از نظر جميع خواص فوق خوردن حب آن بسيار مفيد است. و اگر آب آن را گرفته و با نخود خشك كوبيده شده پرورده نمايند و بياشامند در افزايش توليد اسپرم بسيار مؤثر است.
گونه وحشى ترهتيزك كه داراى تخم ريزتر است در خواص فوق الذكر از نوع پرورشى و مزروع آن قوىتر است.
تهيه عصاره ترهتيزك
ساقه و برگ ترهتيزك تازه را در هاون مىكوبند و يا با وسيله ديگرى با فشار عصاره آن را مىگيرند و صاف مىكنند با اين روش كه بايد بدون دخالت آتش صورت گيرد عصاره بسيار مؤثر و نافعى تهيه مىشود. كه مصرف آن در شربت ترهتيزك و ساير تركيبات خواص آن را در حد اعلا منعكس مىكند.
شربت ترهتيزك
عصاره ترهتيزك 16 واحد، قند 30 واحد، در حمام مارى با حرارت كافى حل كنند و شربت تهيهشده را براى مصرف آماده سازند.
حرف
از خانواده شببوCruciferae و گياه ديگرى از گياهان دارويى است كه شبيه ترهتيزك و ترب مىباشد، با اين اختلاف كه گل آن سفيد مايل به زرد و تخم آن سفيد است. در كتب سنتى با نامهاى «حرف بابلى» و «اسفند سفيد» آمده است در مازندران با نامهاى محلى «كلمه تره»، «شاهتره» و «كورتره» و در تنكابن با نام «خاصتره» شناخته مىشود. به فرانسوىCardamine و به انگليسى بهطور كلىCress گفته مىشود.
داراى چندگونه در ايران است كه نامهاى علمى آنها:
Cardamine impatiens L.
(دوساله) وCardamine ulignosa (چندساله)Cardamine hirsuta L . (يكساله) مىباشد.
گونهC .hirsuta L . در كندوان، سواحل شمال ايران، ميانپشته و بندر گز.
گونهC .impatiens در دامنههاى البرز.
گونهC .ulignosa كه مترادف آنC .amara هست در كندوان، دره شهرستانك، جاهاى مرطوب غرب ايران در كوه الوند در گنجنامه و سرانجام در شمال ايران مىرويند.
گونههاى فوق از نظر خواص: مدر، مقوى و محرك هستند، از خاكستر ريشه و برگهاى گونهC .hirsuta براى كنترل اسهال خونى مصرف مىشود و به صورت سبزى برگى نيز مصرف خوراكى دارد و از شيرهاى كه از له كردن و فشار ريشههاى جديد و نوگياه به دست آيد براى معالجه بيمارىهاى چشم مصرف مىشود [كروست و پتلو].
از نظر طبيعت تخم آن گرمتر و خشكتر از ترهتيزك است. قاعدهآور است و براى رسانيدن و سرباز كردن دمل مفيد مىباشد. ضمنا خوردن آن براى بيماريهاى سرد و سياتيك نافع است مقدار خوراك از تخم آن تا 5 گرم است.
جعفرى
گياهى است كه در كتب فارسى به نام «دينار رويه» و در كتب طب سنتى با نامهاى «حزاء» و نوعى «فطراساليون» و «كرفس مغدونس» و «مغدونس» و «مغدانوس» و «بغدونس» نامبرده مىشود. به فرانسوىPersil و به انگليسىParsley گفته مىشود. از خانواده چتريانUmbelliferae و نام علمى آن
Petroselinum crispum( Mill ). Nym. eX A. W. Hill
و مترادفهاى آنApium petroselinum L . وPetroselinum sativum Hoffm . وpetroselinum hortense Hoffm . وPetroselinum vulgare Hill از طرف گياهشناسان مختلف نامگذارى شده است.
مشخصات
جعفرى گياهى است علفى دوساله ادويهاى، بسيار معطر داراى برگهاى با بريدگى به رنگ سبز و پرپشت كه در قسمت فوقانى ساقه به شكل نوارهاى بريده باريك درمىآيد. ساقههاى گلدهنده آن به بلندى 70- 60 سانتىمتر كه در انتهاى آنها گلهاى ريز سبزرنگ به صورت چتر مركب ظاهر مىشود. ميوه آن خاكسترى داراى سه پهلو است. قدرت ناميه آن حد اكثر 4- 3 سال دوام دارد.
تكثير آن از طريق كاشت بذر صورت مىگيرد. به اين ترتيب كه اگر منظور برداشت برگ سبز آن باشد در اسفند يا اوايل بهار بذر كاشته مىشود و تا مرداد هم مىتوان
كاشت كه در اين صورت حصول برگ آن به تأخير مىافتد و اگر منظور برداشت دانه آن است معمولا در شهريور كاشته مىشود كه گياه دوره سرماى زمستان را ديده و ظرف بهار و تابستان سال بعد به بذر بنشيند و ثمر آن برداشت شود. در مناطق خيلى سرد در زمستان به برگ آن لطمه وارد مىشود. مزرعه بايد شخم عميق خورده و خوب كود داده شود. بذر را روى خطوطى به فاصله 60- 50 سانتىمتر و در عمق 1 سانتىمتر مىكارند. فاصله بوتهها روى خطوط بعدا بايد با تنك كردن به 30- 20 سانتىمتر برسد.
جعفرى معمولا در سال دوم بذر مىدهد. محصول زمستانى برگ جعفرى چون خيلى كم كاشته مىشود، بسيار طرف توجه است. بذر جعفرى خيلى سخت است و به اين علت در شروع كاشت خيلى دير جوانه مىزند شايد تا 20 روز طول بكشد بنابراين معمول است قبل از كاشت به منظور تسريع در جوانه زدن بذر را براى مدت 24 ساعت در آب خيس مىكنند و پس از آن از آب بيرون آورده پهن مىكنند كه بادى بخورد و رطوبت سطحى آن برود كه پخش آن براى كاشت ممكن شود و آن را مىكارند.
در بعضى كشورها تخم جعفرى را در اوايل بهار در خزانه مىكارند و پس از 6 هفته نهالهاى جوان كه چندبرگه شدهاند در مزرعه اصلى روى خطوطى به فاصله 40- 30 سانتىمتر و فاصله بوتهها روى خطوط 15- 10 سانتىمتر مىكارند به اين ترتيب در حدود 6 كيلوگرم بذر براى هر هكتار كافى خواهد بود.
جعفرى در اغلب مناطق دنيا كاشته مىشود. در ايران نيز عملا در تمام مناطق كشور مىكارند. در شاهرود نيز بهطور خودرو مىرويد.
تركيبات شيميايى
برگ جعفرى و تخم جعفرى هر دو داراى اسانس مىباشند كه از طريق تقطير با بخار گرفته مىشود. اسانس برگ جعفرى اسانس بسيار مطبوع و معطر است و در مواردى كه منظور استفاده از عطر جعفرى براى غذاها مىباشد به كار مىرود ولى اسانس تخم آن كمى بوى تلخ دارد و با اسانس برگ جعفرى كمى متفاوت است.
متأسفانه اسانس برگ جعفرى كه خيلى مرغوب و مورد توجه است، خيلى كم است و در حدود 25/ 0- 06/ 0 درصد برگ مىباشد به همين دليل گران است ولى اسانس تخم جعفرى كه زياد مرغوب نيست و كمى بوى تلخى دارد مقدارش زياد و از 3- 2 درصد تخم را تشكيل مىدهد و معمولا در بازار تجارت غذايى از آن در
صنعت عطرسازى و در بستهبندى گوشت كنسرو استفاده مىشود.
اسانس تخم جعفرى شاملApiol و يك الكالوئيد است. به علاوه در تخم جعفرى گلوكوزيدApiin وجود دارد. و در ميوه آن مادهCoumarin مشخص شده است. در ريشه جعفرى نيز در حدود 08/ 0- 05/ 0 درصد اسانس يافت مىشود.
Apiol
كه ماده عامل موجود در اسانس ميوه جعفرى است، سمى است و ايجاد عوارضى در كبد و كليه مىنمايد لذا بايد تخم جعفرى و اسانس آن هميشه با رعايت اعتدال طبق ميزان محدود و مجاز مصرف شود و اسراف در مصرف آن زيانآور است و بدون دستور و اطلاع پزشك نبايد مصرف شود. وجود ماده عامل در اسانس تخم جعفرى خواص دارويى را به تخم جعفرى مىدهد كه آثار مدر و قاعدهآور دارد، ولى درعينحال كه قاعدهآور است مصرف آن در حدى معين موجب سقط جنين نيز مىشود. در هريك صد گرم برگ جعفرى خام مواد زير موجود است.
آب 85 درصد، پروتئين 6/ 3 درصد، چربى 6/ 0 درصد، هيدراتهاى كربن 7 درصد، خاكستر 2 درصد، كلسيم 203 ميلىگرم، فسفر 63 ميلىگرم، آهن 2/ 6 ميلىگرم، سديم 25 ميلىگرم، پتاسيم 727 ميلىگرم، ويتامينA 8500 واحد بين المللى، تيامين 12/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 26/ 0 ميلىگرم، نياسين 2/ 1 ميلىگرم و ويتامينC 172 ميلىگرم.
بهطورى كه ملاحظه مىشود برگ جعفرى از نظر مقدار ويتامينC و ويتامينA بسيار غنى و تا حدودى از نظر ساير ويتامينها نيز غنى است و به علاوه از نظر آهن و پتاسيم نيز خيلى غنى است و درعينحال از نظر ساير مواد معدنى نيز خوب است و به علاوه منبع خوبى از يد نيز مىباشد.
خواص- كاربرد
تخم جعفرى طبق نظر حكماى طب سنتى خيلى گرم و خشك است، مواد و اخلاط لزج را قطع مىكند و نفخ را كاهش مىدهد و گرفتگى مجارى عروق را باز مىكند. مدر و قاعدهآور است و براى تسريع و تسهيل در اخراج جنين نيز مؤثر است. در جميع موارد به جاى تخم جعفرى مىتوان از دو برابر آن تخم كرفس پرورشى استفاده كرد. خوردن دمكرده برگ آن براى بواسير بادى و خونى و سنگ كليه مفيد است. شياف تخم جعفرى در مهبل براى سقط جنين[113] به كار مىرود.
ريشه جعفرى اشتهاآور، مدر و قاعدهآور است و در موارد قاعدگىهاى دردناك اثر مفيد دارد و براى سنگ كليه، نفخ، زردى، ناراحتى كبد و طحال و استسقا نيز مفيد
______________________________
(1). مصرف تخم جعفرى براى سقط جنين در رحم ممكن است ايجاد خراش و حتى خونريزى نمايد بنابراين در موارد لزوم بايد زير نظر پزشك مصرف شود.
است. اگر دمكرده 20 گرم ريشه جعفرى در يك ليتر آب را تا حد نصف آن حقنه كنند براى كنترل اسهال مفيد است. و ضماد كوبيده برگ تازه جعفرى براى رفع تهييجات خارجى بخصوص تهييج پستان در مواردى كه ورم زياد نباشد مؤثر است.
جوشانده 10- 5 گرم تخم جعفرى در حدود 200 گرم آب مدر است و خوردن جوشانده 30 گرم تخم جعفرى در 250 گرم آب قاعدهآور است.
ريشه جعفرى يكى از پنج ريشه مدر و اشتهاآور است و مصرف آن به اين ترتيب است كه:
تهيه پنج ريشه مدر اشتهاآور: ريشه خشك رازيانه 1 واحد، ريشه هوكس صغير 1 واحد، ريشه كرفس 1 واحد، ريشه مارچوبه 1 واحد و ريشه جعفرى 1 واحد، كوبيده و مخلوط كنند.
دمكرده مدر و بازكننده دهانه عروق: پنج ريشه 12 گرم آبجوش 1000 گرم مدت يك ربع ساعت دم كنند و صاف نمايند و به آن 100 گرم شربت پنج ريشه بيافزايند و در عرض روز بتدريج بخورند.
جعفرى
شربت پنج ريشه: ريشه كرفس 100 واحد، ريشه رازيانه 100 واحد، ريشه مارچوبه 100 واحد، ريشه جعفرى 100 واحد، ريشه هوكس صغير 100 واحد، قند 2000 واحد و آب 3000 واحد مخلوط كرده طبق معمول شربت تهيه شود و معمولا 100 گرم از اين شربت را در جوشاندههاى مدر داخل مىكنند و براى زياد كردن اثر مدر آن گاهى در مقابل هر 20 گرم شربت يك گرم استاتپطاس اضافه مىكنند، مدر و بازكننده بسيار مؤثر است.
چاى برگ جعفرى معروف است كه دمكرده مدر و بادشكن خوبى است و براى هضم غذا نيز بسيار مؤثر است.
برگ جعفرى به علت مواد معدنى و ويتامينهايى كه دارد بسيار مفيد است. عطر آن بسيار مطبوع است و با كليه غذاها به استثناى غذاهاى شيرين معمولا به عنوان معطر كننده مصرف مىشود. برگ جعفرى مانند دارچين تنفس را مطبوع و براى رفع بوى بد تنفس حتى شديدترين بوى سير بسيار مؤثر است.
جعفرى فرنگى- سرفويل
اين گياه در ايران نام خاصى ندارد ولى عدهاى آن را «جعفرى فرنگى» و نوع با برگهاى موجدار و فردار آن را «جعفرى فرى» مىگويند. به فرانسوىCerfeuil وcerfeuil commun وCerfeuil frise و به انگليسىChervil وGarden Chervil گفته مىشود.
گياهى است از خانوادهUmbelliferae نام علمى آنAnthriscus cerefolium Hoffm . و با نامهاى مترادف ديگرى از جملهChaerophyllum cerefolium Lam . وChaerophyllum sativum Lam . وSelenium cerefolium نيز از طرف گياهشناسان مختلف نامگذارى شده است.
مشخصات
گياهى است يكساله ساقه آن به ارتفاع 50- 30 سانتىمتر با مقطع مربع برگهاى آن سبز روشن مثلث شكل و با بريدگىهاى عميق بهطورى كه به صورت رشتههاى باريك درمىآيد. گلهاى آن كوچك سفيد و به صورت گروهى و چترىشكل در انتهاى ساقه گلدهنده ديده مىشود. نوع چتردار آن داراى برگهاى سبز تيره و موجدار و فردار و پرپشت است. ميوه آن از زيره كمى بلندتر باريك با رنگ تيره و در نژادهاى وحشى پوشيده از مو مىباشد.
تكثير گياه از طريق كاشت تخم آن صورت مىگيرد كه معمولا در ماههاى
فروردين و ارديبهشت در زمين با خاك غنى و مرطوب و با زهكش خوب كاشته مىشود. معمولا بذر آن بايد تنك كاشته شود و فاصله بين خطوط كاشت 70 سانتىمتر و فاصله بين بوتهها در حدود 15 سانتىمتر گرفته شود. چون گياه گرما و خشكى را كم تحمل مىكند بايد مرتبا آبيارى شود. محصول برگ آن معمولا پس از 90 روز پس از كاشت آماده برداشت است و براى اينكه هرچه بيشتر محصول برگ برداشته شود قاعده اين است كه مرتبا بايد برگها را چيد تا از گل دادن آن جلوگيرى شود و در مواردى كه منظور استفاده از خواص دارويى آن است كه سرشاخههاى گلدار آن مورد نظر است از برگهاى آن بايد كمتر استفاده شود.
اين گياه بومى آسيا و جنوب شوروى سابق است و توسط رومىها به اروپا و به فرانسه و انگلستان برده شده است و در حال حاضر در اغلب مناطق اروپا و امريكا كاشته مىشود در ايران در مناطق شمال ايران در ديلمان بهطور خودرو شناسايى شده است.
از نظر تركيبات شيميايى گياه داراى اسانس روغنى فرار و گلوكوزيدى به نام آپىئين[114] است و از نظر ويتامينC نسبتا غنى است و در هريك صد گرم خام آن در حدود 9 ميلىگرم ويتامينC وجود دارد.
دو گونه سرفويل يا جعفرى فرنگى
خواص- كاربرد
برگهاى جعفرى فرنگى شيرينتر و معطرتر از برگهاى جعفرى است و عطر آن
شبيه عطر رازيانه با كمى بوى تند فلفل و براى تزئين غذاهاى گوشتى به عنوان يك سبزى معطر و خوشمزه به كار مىرود. در اروپا از خوردن برگهاى آن غالبا براى آرام كردن سكسكه استفاده مىشود. برگهاى آن از نظر خواص دارويى كمى مدر و مقوى معده و اشتهاآور است. خوردن عصاره برگ و سرشاخههاى گلدار آن براى تصفيه خون و استسقا و يرقان و نقرس مفيد است و ضماد لهشده برگهاى آن التيام زخم و جراحت را تسريع مىكند.
مقدار خوراك آن: برگهاى آن به صورت دمكرده 50 گرم در هزار گرم آب كه در هر روز 300- 200 گرم از آن خورده شود. در استعمال خارج از جوشانده 50 گرم برگ در هزار گرم آب براى ريختن روى جراحت و شستن زخمها مىتوان استفاده كرد.
چغندر
در كتب طب سنتى با نام عربى آن «سلق»، «سلق» و «سلق» آمده است به فرانسوىBette و به انگليسىBeet گفته مىشود. گياهى است از خانوادهChenopodiaceae نام علمى آنBeta Vulgaris L . است.
واريتهاى كه براى برگهاى پهن آن كاشته مىشودBeta Vulgaris Var cicla كه به آنSwiss chard وChard هم مىگويند.
مشخصات
بهطور كلى گياه چغندر چند نوع است:
- چغندرى كه برگ آن مصرف مىشود و معمولا برگ چغندر گفته مىشود به فرانسوىPoiree و به انگليسىChard گويند.
- چغندرى كه معمولا ريشه آن مصرف مىشود و برگ آن جنبه علوفه دام دارد و در مصرف غذاى انسانى كاربرد ندارد و به فرانسوىBetterave گويند و سه رقم است:
الف) چغندر لبو كه ريشه آن غده گرد و شلغمى شكل است و به رنگهاى سرخ تيره مايل به سياه و يا سفيد مىباشد كمى شيرين است (8- 5 درصد) قند دارد و به مصرف غذايى به عنوان سبزى مىرسد و يا پخته آن به نام لبو خورده مىشود.
ب) چغندر علوفهاى كه ريشه آن دراز حجيم و شيرينى آن كم و محصول در
هكتار آن زياد و به مصرف علوفه دامى مىرسد.
ج) چغندرقند كه ريشه آن مخروطى حجيم به رنگ زرد روشن و داراى مقدار زيادى قند است (20- 15 درصد) و از آن در كارخانجات قند براى قندگيرى استفاده مىشود. از برگ تمام انواع چغندرهاى ريشهاى نيز به عنوان علوفه استفاده مىشود.
بوته چغندر
ب) سال دوم الف) سال اول
مشخصات
چغندر گياهى است دوساله داراى برگهاى پهن چيندار سبز تيره كه مستقيما از ريشه خارج مىشوند، ساقه گلدهنده در سال دوم يا بهطور كلى پس از ديدن يك دوره سرماى زمستانه به گل مىنشيند و ميوه مىدهد. دانههاى آن در اطراف شاخه گل دهنده مىرسند و در هر ميوه چند دانه وجود دارد. ميوههايى هستند كه فقط يك دانه بيشتر نمىدهند اين نوع را مونوژرم نامند.
اين گياه بطور وحشى در مناطق شمال غرب ايران ديده شده است و بهطور پرورشى در اغلب مناطق ايران كاشته مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى و مواد عامله در گياه و برگ چغندر ويتامينB 1 وC به مقدار خوبى يافت مىشود. ريشه غدهاى نارس چغندر از نظر مقدار آهن و ويتامينها به خصوص ويتامينA غنىتر است.
بررسىهاى شيميايى ديگرى نشان مىدهد كه گياه چغندر داراى ساپونىزيد[115] و فيتوسترول[116] و مواد چرب و بتائين[117] و لوسين و تايروزين[118] و ايزولوسين[119] و آرژىنين و هيستيدين و فنيل آلانين و اورآز[120] و سرانجام تايروزيناز[121] [روا] مىباشد.
در هريك صد گرم قسمت قابل خوردن ريشه چغندر لبو مواد زير موجود است (اعداد بالا مربوط به خام و اعداد پايين مربوط به پخته با آب كم است).
آب 90/ 87 گرم، پروتئين 1/ 1؟؟؟؟ 6/ 1 گرم، مواد چرب 1/ 0؟؟؟؟ 1/ 0 گرم، مواد قندى و ساير هيدراتهاى كربن 2/ 7؟؟؟؟ 9/ 9 گرم، خاكستر 7/ 0؟؟؟؟ 1/ 1 گرم، كلسيم 14/ 16 ميلىگرم، فسفر 23/ 33 ميلىگرم، آهن 5/ 0؟؟؟؟ 7/ 0 ميلىگرم، سديم 43/ 60 ميلىگرم، پتاسيم 208/ 335 ميلىگرم، ويتامينA 20/ 20 واحد بين المللى، تيامين 03/ 0؟؟؟؟ 03/ 0 ميلىگرم و رايبوفلاوين 04/ 0؟؟؟؟ 05/ 0 ميلىگرم، نياسين 3/ 0؟؟؟؟ 4/ 0 ميلىگرم و ويتامينC 6/ 10 ميلىگرم.
و در هريك صد گرم برگ چغندر برگى مواد زير موجود است (اعداد بالا مربوط به برگ چغندر خام و اعداد زير مربوط به برگ چغندر پخته با آب كم مىباشد).
آب 93/ 91 گرم، پروتئين 2/ 1؟؟؟؟ 4/ 2 گرم، چربى 2/ 0؟؟؟؟ 3/ 0 گرم، هيدراتهاى كربن 6/ 2؟؟؟؟ 8/ 3 گرم، كلسيم 73/ 88 ميلىگرم، فسفر 24/ 39 ميلىگرم، آهن 8/ 1؟؟؟؟ 2/ 3 ميلىگرم، سديم 86/ 147 ميلىگرم، پتاسيم 321/ 550 ميلىگرم، ويتامينA 5400/ 6500Iu ، تيامين 04/ 0؟؟؟؟ 06/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 12/ 0؟؟؟؟ 17/ 0 ميلىگرم، نياسين 4/ 0؟؟؟؟ 5/ 0 ميلىگرم و ويتامينC 16/ 32 ميلىگرم و كمى اسيد فوليك[122].
شاخه گلدار چغندر
خواص- كاربرد
چغندر بهطور كلى بندآورنده خون و مقوى معده و براى معالجه اسهال خونى مفيد است. ريشه چغندر ضد سرفه است.
چينىهاى قديم ريشه چغندر را به عنوان مقوى براى زنان به كار مىبردند و معتقد بودند كه در ريشه چغندر هورمنهاى جنسى زن يافت مىشود. [ريد].
انواع چغندر لبو و چغندر آشى
در هندوچين شيره برگهاى تازه چغندر براى معالجه اسهال خونى به كار مىرود [كروست و پتلو]. در هندوستان از بذر چغندر به عنوان خنككننده و معرق استفاده مىشود. برگهاى لهشده چغندر براى التيام سوختگى پوست به كار مىرود.
ريشه چغندر از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى معتدل است و حرارت آن كمى مىچربد و كمى قابض. نوع سياه آن با قبض بيشتر و نوع سفيد آن محلل است. خواص آن محلل است و بازكننده گرفتگىها و انسداد مجارى. خوردن ريشه چغندر شكم را بند مىآورد و نفاخ است و ملين و بهترين قسمتهاى چغندر از نظر دارويى برگ آن است و دمهاى برگ آن از غده ريشه آن بهتر و نافعتر است.
خوردن برگ پخته آن براى رفع رعشه و تحريك قواى جنسى نافع است، بخصوص اگر برگها با دنباله قرمزرنگ آن خورده شود و اگر با سركه و خردل خورده شود براى بازكردن گرفتگىهاى طحال و تحليل ورم طحال مؤثر است و درد كليه و مثانه و امراض مقعد را تسكين مىدهد و آب برگ آن اگر با داروهاى مسهل خورده شود.
براى خارج ساختن بلغم كمك مىكند و درد مفاصل و نقرس را تسكين مىدهد و اگر آب برگ نيمگرم آن را با عسل و روغن بادام مخلوط و چند قطره آن را در گوش بريزند درد گوش را تسكين دهد. ضماد آب برگ نيمگرم آن با بوره ارمنى براى جلوگيرى از ريختن مو و استسقا مفيد است و اگر با آب برگ آن و يا با آب برگ پخته آن حقنه شود براى درد روده و بيرون آمدن مقعد نافع است و گذاردن دست و پا در آب پخته برگ آن بهطور مكرر براى رفع ترك و شقاق كه در اثر سرما به دست و پا عارض شود مفيد است. ماليدن برگ پخته آن پس از سرد شدن روى پوست براى سوختگى آتش و سوختگى در اثر آبجوش و بادسرخ نافع است.
چغندر و برگ آن مضر معده است و اسراف در خوردن آن قىآور و موجب سوزاندن خون است و دلپيچه ايجاد مىكند، از اين نظر بهتر است با عدس پخته شود و با خردل و يا آبغوره خورده شود.
خرفه
به فارسى «تورك» و «خرفه» و در كتب طب سنتى با نامهاى «بقلة الحمقاء» و «بقلة اللينه» و «بقله مباركه» و «بقله فاطمه» و «بقلة الزهرا» ناميده مىشود. به فرانسوى آن راPourpier وPourpier Commun و به انگليسىCommon Purslane ,Purslane گفته مىشود.
گياهى است از خانوادهPortulacaceae نام علمى آنPortulaca oleracea L . مىباشد.
مشخصات گياه
گياهى است يكساله كه وحشى آن خزنده با ساقههاى خوابيده كمى قرمز و با برگهاى دايرهاى گوشتى كه دور گلهاى كوچك زردرنگ آن ظاهر مىشوند نوع پرورشى آن با ساقههاى ضخيم گوشتى سرخرنگ قايم كه بلندى آن 40- 10 سانتى متر است برگهاى آن گوشتى كلفت با كركهاى كوتاه تخم آن سياه كوچك. وحشى آن معمولا در مناطق معتدله دنيا همه جا و در نواحى سايهدار مرطوب در مزارع و موستانها و حاشيه درياچهها مىرويد. در ايران معمولا كاشته مىشود، ولى بهطور وحشى نيز در مناطق شمالى ايران در اطراف رشت، لاهيجان، اطراف تهران، تفرش، اراك و ساير نواحى مىرويد تكثير آن از طريق كاشت بذر آن صورت مىگيرد و بذر آن را مستقيما در مزرعه اصلى در ماههاى ارديبهشت تا تيرماه مىكارند خاك مزرعه بايد غنى باشد و چون احتياج به آب زياد دارد آبيارى آن بايد مرتبا صورت
گيرد.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى در برگهاى گوشتى خرفه كه ضخيم و كلفت است علاوه بر مقدار زيادى آب (حدود 90 درصد) مواد لعابى لزج وPectin و كمى مواد چرب وجود دارد. در گياه تازه در حدود يك درصد و در گياه خشك در حدود 70 در صدK 2 O مىباشد كه اثر مدر بودن را به گياه خشك مىبخشد. در گزارش تجزيه ديگرى آمده است [M .P .E .SE .A] كه در خرفه تانن و املاح فسفات و مقدار خرفه سبز خرفه طلايى
قابل ملاحظهاى منيزيم، آهن، آلومينيوم، منگنز، كلسيم، پتاسيم و سديم و يوريا[123] يافت مىشود.
در هريك صد گرم شاخه و برگ خرفه مواد زير وجود دارد (اعداد بالا مربوط به خام و اعداد پائين مربوط به خرفه پخته با آب كم است):
______________________________
(1).Ureea
آب 94/ 92 گرم، پروتئين 2/ 2؟؟؟؟ 7/ 1 گرم، چربى 3/ 0؟؟؟؟ 4/ 0 گرم، هيدراتهاى كربن 2؟؟؟؟ 5/ 2 گرم، كلسيم 86/ 103 ميلىگرم، فسفر 24/ 39 ميلىگرم، آهن 2/ 1؟؟؟؟ 5/ 3 ميلىگرم، ويتامينA 2100/ 2500Iu ، تيامين 02/ 0؟؟؟؟ 03/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 06/ 0؟؟؟؟ 1/ 0 ميلىگرم، نياسين 4/ 0؟؟؟؟ 5/ 0 و ويتامينC 12/ 25 ميلىگرم.
خواص- كاربرد
خرفه از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى خيلى سرد و تر و داراى نيروى قابضه است و مدر مىباشد و معتقدند كه برگ و ساقه آن مسكن صفرا است و آن را قمع مىكند و حرارت خون و كبد و معده را تسكين مىدهد و براى تسكين حدت تبهاى گرم و صفراوى و تسكين عطش و كنترل ترشح ادرار در مورد بيمارى ديابت و رفع سردردهاى گرم مفيد است و خونروى از سينه و بهطور كلى خونريزى از هر عضوى را قطع مىكند و همچنين در مواردى كه چرك از سينه آيد قطع مىكند و براى خرد كردن سنگ مثانه و ازدياد ترشح بول مفيد است، يعنى مدر است و براى سرفه و سوزش مجراى ادرار و مثانه و رودهها و بواسير و نواسير و همچنين تسكين حرارت رحم و سوزش و درد آن مفيد است. حيض را قطع مىكند و براى بادسرخ نافع است تخم آن ضد كرم كدو مىباشد و عصاره ساقه و برگ آن براى بيمارىهاى كبد و بيمارىهاى كمى ويتامينC بسيار مفيد است البته كمتر از شاهى زيرا در خرفه تا حد 25 ميلىگرم در 100 گرم برگ ويتامينC وجود دارد و به عنوان رژيم غذايى اشخاص مبتلا به اسكوروى[124] تجويز مىشود. مقدار خوراك از آب برگ و ساقه آن 40 گرم كه با 8 گرم نبات يا شكر مخلوط كرده و خورده مىشود. اگر آن را پخته و با كمى پياز و روغن سرخ نموده و بخورند براى قطع اسهال صفراوى و تقويت رودهها و تبهاى گرم بسيار نافع است بخصوص در فصلهاى گرم سال و براى اشخاص گرممزاج.
اگر برگ و ساقه سبز آن را مانند سالاد و با سركه بخورند براى درد كليه بسيار نافع است.
جويدن برگ آن به مقدار كم كندى دندان را رفع مىكند (كه مثلا از خوردن ميوه ترش و يا علت ديگرى ايجاد شده باشد) و زياد جويدن آن كندى دندان ايجاد مىنمايد. از عصاره آن براى التهابهاى گرم چشم با ماليدن در محل ملتهب استفاده
______________________________
(1).Scurvy
مىشود. ضماد برگ و ساقه آن با روغن گلسرخ براى تسكين سردردهاى گرم و سوختگى آتش و ورمهاى گرم نافع است و با آرد جو براى جرب و حكه و ورم بيضهها و تخمك نافع است. ضماد برگ و ساقه آن بتنهايى براى تسكين حرارت اعضا و سوختگى آتش مفيد است و اگر بر معده و كبد گذارند براى تسكين حرارت آنها مفيد است و اگر با حنا تهيه شود و بر كف دست و پا گذارده شود براى حرارت و پيسىهاى دست و پا در صورت تكرار مفيد خواهد بود. ضماد ريشه آن براى زگيل قوىتر از ضماد گياه است. برگ و ساقه آن مقوى باه محرورين و اشخاص گرممزاج است و درعينحال در مورد اشخاص سردمزاج قوه باه را كم مىكند و اشتها را كاهش مىدهد و اسراف در خوردن آن نور چشم را نقصان مىدهد، اين قبيل افراد سردمزاج اگر بخواهند بخورند بايد با نعناع و كرفس و مصطكى باشد. مقدار خوراك از آب آن تا 100 گرم است و خاصيت تخم خرفه مانند آب خرفه است و گرد برگ و ساقه خشك آن براى زخمهاى دهان اطفال و زخمهاى نظاير آن نافع است و گرد آن براى طحال و معده اشخاص سردمزاج مضر است اگر 20 گرم برگ خشك آن را نرم كوبيده با شكر و جلپ بخورند براى تبها و سرفههاى گرم بسيار نافع است، مقدار خوراك گرد آن تا 20 گرم است. مشابه آن در اكثر موارد فوق اسفرزه است.
در مورد خواص خرفه در مدارك فنى منتشره در مغربزمين چنين آمده است:
خرفه در چين و هندوچين مصارف دارويى وسيعى دارد. از خرفه به عنوان خنك كننده، نرمكننده، جبرانكننده كمى ويتامينC و نيروبخش، التيامدهنده زخم و محلل ورم استفاده مىشود.
در مدارك زيادى خرفه به عنوان مدر معرفى شده است، ولى بررسىهاى دقيقتر حكما نشان مىدهد كه:
1: در مورد اشخاص سالم و اشخاصى كه كليه نرمال دارند، اثر مدر دارد.
2: در مورد اشخاص با كليههاى ناراحت نيز در مواردى تا حدودى مدر است از جمله در مورد نفرىتيس[125] يا (ورم كليه) و پىىلىتيس[126] (ورم كاليس كليه[127]) تا حدودى مدر است.
در ده مدرك از مدارك طب سنتى معتبر آمده است كه مصرف خرفه براى معالجه اسهال خونى نافع است.
______________________________
(1).Nephritis
(2).Pyelitis
(3).Colix -Calice
چىيو معتقد است كه خرفه براى سه نوع اسهال خونى كه در اثر باكترى ايجاد شده مفيد است ولى در مورد اسهال خونى آميبى يا آموبيك ديسانترى[128] بىاثر است.
[ليو] معتقد است كه مصرف جوشانده خرفه كه كاملا خوب پخته شده و آب آن گرفته شده باشد براى معالجه اسهال خونى باسيلى يا باسيلرى ديسانترى[129] بدون هيچ عوارض جانبى مفيد است.
خواص ديگر استعمال داخلى خرفه: براى اسهال مفيد است [رواوفوكود] و براى سوزاك و ترشحات سفيد مهبل نافع مىباشد. به عنوان ضد كرم براى معالجه اوكسيو ريس[130] يا كرمهاى سفيد مفيد مىباشد [ريد]. مسهل ملايم است [اوكابه]. براى بچهها مسهل است. [بركيل و هانيف]. تصفيهكننده خون است [هو] تببر است و ضد سم مىباشد [هاو].
در استعمال خارجى شيره گياه يا لهشده گياه براى تحليل ورم و تومور و التيام زخمهاى شديد سوختگى، بواسير، بيماريهاى پوستى (نظير خارش- جرب) تحليل آبسه، گزيدگى نيش حشرات، عقربگزيدگى و مارگزيدگى مفيد است. در موارد نيش حشرات و جانوران مصرف داخلى آن هم مؤثر است ولى البته در مورد زنان حامله نبايد مصرف شود. [چونكيائوچى و اوكابه]. در شبهجزيره مالايا از عصاره گياه به عنوان مايعى براى شستوشوى چشم استفاده مىشود [هولمز و ريدلى]. در اندونزى از گياه براى ناراحتى سينه استفاده مىشود [بارلت]. در فيلىپين از برگها و سرشاخههاى آن به عنوان ضد خونريزى و براى قطع خونريزى استفاده مىشود [گررو و كوى زمبينگ]. گياه خرفه نوعى حشرهكش نيز مىباشد.
تحقيقات جديد دانشمندان نشان داده است كه در خرفه ماده شيميايى بسيار جالب بنام اسيد چرب اومگا- 3 وجود دارد. اين همان چربى معروف است كه در روغن ماهى يافت مىشود و عامل مؤثّرى براى كاهش كلسترول و فشارخون است و از اين نظر كه اين گياه را در رديف گياهان ارزشمند ضد سرطان و ضد فشارخون قرار مىدهد و بعلاوه داراى مقدار قابل ملاحظهاى ويتامينC مىباشد كه آنهم از ضد اكسيدكنندههاست و ضد عوامل سرطانزا مىباشد.
______________________________
(1).Amoebicdysentery
(2).Bacillary dysentery
(3).Oxyuris
خيار
به فارسى «خيار» و در كتب طب سنتى و به عربى «قثّاء» گفته مىشود به فرانسوىConcombre وCornichon و به انگليسىCucumber ناميده مىشود. گياهى است از خانوادهCucurbitaceae نام علمى آنCucumis sativus L . مىباشد.
مشخصات
خيار گياهى است علفى يكساله با ساقه خزنده و پوشيده از تارهاى سفت و خشن و برگهاى بزرگ پيچكدار. گلهاى آن زردرنگ بزرگ نر و ماده جداگانه روى يك پايه قرار دارند. ميوه آن سبز و سفيد و كوچك و بزرگ كه مربوط به نژادهاى مختلف آن است. ميوه سبز نرسيده كوچك ارقام ميوه ريز به عنوان خيار سبز چيده و خورده مىشود و ميوههاى درشت آن در صنايع عطرسازى مصرف دارد.
در ايران در سطح وسيعى نژادهاى مختلف خيار كاشته و توليد مىشود، لذا از روش كشت آن صرفنظر مىشود.
تركيبات شيميايى
از نظر تركيبات شيميايى ميوه خيار داراى مقدار كمى ساپونين [گرشوف] و يك
معارف گياهى، ج1، ص: 78
آنزيم به نام پروتئولىتيك[131] آنزيم [واناستىنيس كروزمان] و ماده گلوتاتيون[132] مىباشد [گاناپاتى و شاسترى].
بررسى ديگرى نشان مىدهد كه در خيار يعنى در ميوه خيار پروتئولىتيك آنزيم و آسكوربيكاسيد اكسيداز[133] و سوكسىنيك دهايدروژناز[134] و ماليك دهايدروژناز[135] يافت مىشود و ماده معطر عامل آن با الكل قابل استخراج است. به علاوه در خيار آنزيم ارپسين[136] وجود دارد. و همچنين ويتامينB 1 وC در آن يافت مىشود.
در هريك صد گرم خيار مواد زير موجود است:
آب 95 گرم، پروتئين 9/ 0 گرم، مواد چرب 1/ 0 گرم، هيدراتهاى كربن 5/ 2 گرم، خاكستر 5/ 0 گرم، فسفر 27 ميلىگرم، آهن 1/ 1 ميلىگرم، كلسيم 25 ميلىگرم، پتاسيم 160 ميلىگرم، ويتامينA 250 واحد بين المللى، سديم 6 ميلىگرم، تيامين 03/ 0 ميلىگرم، رايبوفلاوين 04/ 0 ميلىگرم، نياسين 2/ 0 ميلىگرم، ويتامينC 11 ميلىگرم.
خواص- كاربرد
تخم خيار خنككننده و مقوى و مدر است [روا]. خوردن سوپ خيار گرفتگى و بند آمدن ادرار را باز مىكند.
مرهم لهشده خيار براى ناراحتىهاى پوست و سوختگى از آتش و سوختگى در اثر آبجوش بسيار مفيد است.
جوشانده ريشه خشك خيار مدر است و براى معالجه بيماريهاى برىبرى[137] مفيد است [ايچىمورا]. عصاره برگهاى لهشده خيار به عنوان قىآور كودكان در مواردى كه اختلال هضم داشته باشند، مصرف مىشود [استوارت]. در هندوچين خيار سبز و نرسيده كه با شكر پخته شود براى اسهال خونى بچهها داده مىشود.
در اندونزى ميوه و عصاره آن در موارد بيمارى اسپرو[138] داده مىشود و مفيد است
______________________________
(1).Proteolytic
(2).Glutathione
(3).Ascorbic aeid oxidase
(4).Succinic dehydrogenase
(5).Malic dehydrogenase
(6).Enzyme erepsin
(7).Beri -beri
(8).Sprue
معارف گياهى، ج1، ص: 79
[هين]. اسپرو بيمارى نادرى است كه در اغلب كشورهاى مناطق حاره و گاهى در مناطق معتدله دنيا هم يافت مىشود. علامت مشخصه آن: لاغرى، ضعف، از دست دادن وزن، انواع بىنظمى و اختلال در هاضمه بخصوص وجود اشكال در جذب چربى، گلوكز و ويتامينها است. تا به حال عامل اصلى و سبب بيمارى مشخص نشده است. عصاره ميوه خيار براى معالجه سنگ مثانه مفيد است [واناستىنيس كروزمان].
از نظر حكماى طب سنتى طبيعت خيار نسبتا سرد و تر است و مغز آن مرطوبتر از پوست آن است. توصيه اين است كه خيار از قسمت پايين آن يعنى محل اتصال به گياه خورده شود. عطش را تسكين مىدهد و حرارت خون و صفرا و التهاب را نيز تسكين مىدهد. براى معدههاى گرم و دردهاى مثانه مفيد است. ملين است و مدر و براى اخراج سنگ مثانه و سنگ كليه نافع است. در اين موارد مغز تلخ خيار مفيدتر است.
خيار نفاخ است و در معده سريعا فاسد مىشود و بطى الهضم مىباشد، اگر پخته شود زودتر در معده فاسد مىشود تا خام آن، به اين دليل خيار را بايد با نمك خورد.
تخم خيار مدر است و بازكننده و پاككننده عروق از مواد لزج است. در استعمال خارج ماليدن آب خيار روى پوست بدن رفع خارش و تحريكات پوست مىنمايد. از آب خيار در تهيه تعدادى از لوازم آرايش استفاده مىشود. از آب خيار، موم و عسل پمادى تهيه مىشود كه در صاف و لطيف كردن پوست و رفع جوش بسيار مؤثر است.
تخم خيار اثر ضد كرم دارد.
توضيح: نوعى از خيار به نام چنبر را كه دراز، نازك، خميده، سفيد مايل به سبز و مخطط و شياردار مىباشد به فرانسوىConcombre serpent گويند به فارسى «خيار چنبر» و «خيار نيشابورى» و «خيار كازرونى» و خواص آن مشابه خواص خيار معمولى است.
معارف گياهى، ج1، ص: 80
دنبلان
به فارسى «دنبلان» و «دمبلان» و به آذربايجانى «طملان» و در كتب طب سنتى با نامهاى «نبات الرعد» و نوعى «سماروغ» و «شحم الارض» و «نوعى فطر» آمده است. از قارچهاى خوراكى زيرزمينى است كه به فرانسوى انواع آن را بهطور كلىTruffe و به انگليسىTruffle گويند.
انواعى از اين نوع قارچ دمبلان بيشتر در اروپا بخصوص در فرانسه مىرويند.
انواعى از دمبلان نيز در مناطق مختلفه ايران مىرويند. اين دو دسته دمبلان از لحاظ جنس مختلف هستند كه شرح آنها در زير داده مىشود.
دمبلانهاى اروپايى
اين دمبلانها از راستهTuberale طبقهAscomycetes خانوادهTuberaceae هستند و اغلب آنها از رستنىهاى دارويى مىباشند.
مشخصات
قارچى است كروىشكل مانند غده كه معمولا در زير خاك رشد مىكند. پوسته خارجى آن ناصاف و زگيلدار است. از نظر ابعاد برحسب گونههاى مختلفه متفاوت است و از يك فندق تا حجم يك مشت دست فرق مىكند. اين قارچ در گونههاى
مختلف به رنگهاى قرمز تيره، خاكسترى، سفيد، بنفش و سياه ديده مىشود ولى لذيذترين و بهترين آنها معمولا داراى رنگ پوسته خارجى سياه است. اين قارچها نوعا در عمق حدود سى سانتيمترى خاك بهطور گروهى و نزديك ريشههاى گياهان و درختها بخصوص درخت بلوط مىرويند.
سابقا در فرانسه مرسوم بود كه زارعين توسط سگهاى تربيتشده، محل وجود اين قارچها را در زير خاك يافته و بيرون مىآوردند.
معمولا هر دمبلان اروپايى شامل دو قسمت است. يكى پوسته ناصاف و زگيلى آنكه رنگين و سخت و محتوى اسپرهاى قارچ است و ديگرى گوشت آنكه اغلب سفيدرنگ مىباشد ولى رنگهاى تيره هم دارد.
دمبلانهاى اروپايى داراى گونههاى خوراكى اهلى و گونههاى وحشى غير خوراكى ولى درعينحال غير سمى است.
دمبلانهاى خوراكى
- دمبلان سياهTuber Melanosporum : پوسته آن ناصاف زگيلدار به رنگ تيره حنايى و رنگ گوشت آن پس از رسيدن بنفش تيره مايل به سياه است. بزرگى آن در حدود يك تخممرغ است. اين دمبلان در پاييز مىرسد و از بهترين و لذيذترين نوع دمبلان است.
2.Tuber uncinatum : بزرگى آن متوسط، پوسته خارجى سياه خيلى ناصاف و ناهموار و رنگ گوشت آن قهوهاى است. اينگونه نيز لذيذ و خوشطعم و خوشبو است و معمولا در پاييز مىرسد.
3.Tuber hiemale : پوسته خارجى مايل به سياه، غده آن كروىشكل، بزرگى آن در حدود يك گردو مىباشد اين نوع نيز خيلى لطيف و لذيذ است و در رديف دو گونه فوق مىباشد.
- دمبلان تابستانىTuber aestivum : شكل غدهها متغير، بزرگى آنها در حد يك گردو رنگ پوست سياه و زگيلهاى آن درشت است و سرانجام دمبلان كوهىtuber Montanum . بهطورى كه گفته شد دمبلانهاى اروپايى اغلب در نزديكى ريشه درختان و گياهان خاصى مىرويند اين گياهان را گياهان دمبلانزا مىنامند. از جمله درختانى كه بيشتر مورد علاقه دمبلان است دو نوع بلوط است.
يكى به نام علمىQuercus Pubescens كه واريتهاى از:Quercus robur sessiliflora مىباشد و ديگرىQuercus ilex و همچنين شاهبلوطCastanea vulgaris و فندق به نام
علمىCorylus avellana و بهطور كلى طبق مطالعاتى كه شاتن[139] گياهشناس فرانسوى نموده است، يكى از روشها براى شناسايى اراضى كه دمبلان در آن وجود دارد، وجود درختانى كه فوقا ذكر شد و همچنين گياهان و درختانى نظير زالزالك و سرو كوهى و ارس و گوجه وحشى و خمان صغير يا آقطى و گلسنگها و بوصير و بومادران و حلبوب و آبرون صغير و نوعى سىسنبر يا سرپوله و آزربه و اكليل كوهى است.
به علاوه شاتن معتقد است: خاكى كه غنى از مواد آلى، آهك، پطاس، اسيد سولفوريك و پروكسيات دوفر[140] باشد مناسبترين خاك براى رويش دمبلان است.
گونههايى از دنبلان
- بلوط دمبلانزاQuercus Pubescens در جنگلهاى جنوب فرانسه و ساير مناطق اروپا مىرويد و واريتهاى از آن به نام:
Quercus Pbescens Brot. var iberica Wenzig
در جنگلهاى شمال ايران مىرويد. اين بلوط كه به فرانسوىChene Pubescent وChene blanc گفته مىشود، در دره تالار و در ارتفاعات گدوك و در نور و كجور و سياهبيشه و در جنگلهاى هرزويل انتشار دارد.
______________________________
(1).Chatin
(2).Peroxyate defer
درخت بزرگى است با شاخههاى خزى، برگهاى چرمى با تضاريس قوسى در كناره برگها. روى برگ صاف و براق به رنگ سبز تيره و پشت برگ سبز روشن پوشيده از كرك سفيد است. نام محلى آن در حسنآباد دشت نظير «سفيد مازو» و «سفيد بلوط» است. ملاحظه مىشود كه نام محلى آن نيز ترجمه طبيعى از نام فرانسه است.
بلوطهاى دنبلانزا
2.Quercus ilex . كه آن را بلوط سبزChene Vert مىنامند در اروپا مىرويد و در ايران فقط در باغها به عنوان زينت كاشته مىشود. برگها با دندانههاى تيز و ريز كه در انتهاى دندانهها خار كوچكى است. روى برگ سبز تيره براق و پشت برگها كركدار سفيد است و معمولا تا سه سالگى خزان نمىكند. اغلب به صورت درختچه است ولى در خاكهاى قوى بلندى آن به 15- 10 متر مىرسد. شرح و تفصيل ساير انواع درختان و گياهانى كه نامبرده شد به صورت جداگانه در بخشهايى از اين كتاب آمده است كه در صورت نياز بتوان به آن مراجعه كرد.
[1] .Vitamin PP
[2] .Nicotinamide -Vitamin PP
[3] .Niacin
[4] .Antipellagreuse
[5] .Nicontinic acid
[6] .Iodine
[7] .Iecithin
[8] .Chlorophyll
[9] .Carotin -Carotene
[10] .Oxalic acid
[11] .Saponin
[12] .Gentiobiase
[13] .Cellobiase
[14] .Lichenase
[15] .Folic acid
[16] .Thiamine
[17] .Riboflavin
[18] .Ascorbicacld
[19] .Uvula
[20] .Carotenoid
[21] .Dr Rishard Shekelle
[22] .John Hopkins
[23] .Chlorophyll
[24] .Nitrosamines
[25] .Coprostanol
[26] .Solanine
[27] .Trigonelline
[28] .Choline
[29] .Protein
[30] .Carpesteral
[31] .Solanocarpine
[32] .Solanine -S
[33] .Glucosid
[34] .Solasodine
[35] .Oleic acid
[36] .Linoleic acid
[37] .Palmitic acid
[38] .Stearic acid
[39] .Arachidic acid
[40] .Sterol
[41] .d -Galactose
[42] .l -Rhamnos
[43] .d -Galacturonic acid
[44] .Flavonol Pigments
[45] .Gossypetin
[46] .Quercetin
[47] .Menthol Oil
[48] .Pulegone
[49] .Racemic Mentnol
[50] .Catechol
[51] .Protocatechuic acid
[52] .Allylpropyl Disulphide
[53] .Glycollic acid
[54] .Flavonoid
[55] .Phenolic acid
[56] .Hypoglycemic
[57] .Anasarca
[58] .Dr Victor Gurewich
[59] .Estrogens
[60] .Salicylates
[61] .Dr .N .N .Gupta
[62] .K .G .Medical college in Lucknow
[63] .Prostaglandin
[64] .Tolbutamide
[65] .Orinase
[66] .Salmonella
[67] .Escherichia coli
[68] .Dr Irwin Ziment
[69] .M .D .Anderson Hospital and Tumor Institute
[70] .Propylsulfide
[71] .Enzyme
[72] .Methyl mercaptan
[73] .Cynin
[74] .pelargonin
[75] .Malvin chloride
[76] .Raphanol
[77] .Senevol
[78] .Ether Sulfocyanique
[79] .Acid Potassium Oxalate
[80] .Tartaric acid
[81] .Potassium binoxalate
[82] .Oxymet hylanthraquinone
[83] .Quercetin -3 -D -galactoside
[84] .Hyperin
[85] .Chrysophanic acid
[86] .Emodin
[87] .Psoriasis
[88] .Herpes
[89] .Allyl disulphide
[90] .Alliin
[91] .Alanine
[92] .Arginine
[93] .Aspartic acid
[94] .Asparagine
[95] .Histidine
[96] .Leucine
[97] .Methionine
[98] .Tryptophan
[99] .Valine
[100] .Phenylalanine
[101] .Proline
[102] .Serine
[103] .Threonine
[104] .Glucotropeolin
[105] .Tropeoloside
[106] .Bacillussubtilis
[107] .Micrococcus pyogenes var aureus
[108] .Sinapic acid
[109] .Choline ether
[110] .Oestrogen
[111] .Antiscorlutic
[112] .Galactagogue
[113] . مصرف تخم جعفرى براى سقط جنين در رحم ممكن است ايجاد خراش و حتى خونريزى نمايد بنابراين در موارد لزوم بايد زير نظر پزشك مصرف شود.
[114] .Apinn
[115] .Saponiside
[116] .Phytosterol
[117] .Betaine
[118] .Tyrosine
[119] .Isoleucine
[120] .Urease
[121] .Tyrosinase
[122] .Folicacid
[123] .Ureea
[124] .Scurvy
[125] .Nephritis
[126] .Pyelitis
[127] .Colix -Calice
[128] .Amoebicdysentery
[129] .Bacillary dysentery
[130] .Oxyuris
[131] .Proteolytic
[132] .Glutathione
[133] .Ascorbic aeid oxidase
[134] .Succinic dehydrogenase
[135] .Malic dehydrogenase
[136] .Enzyme erepsin
[137] .Beri -beri
[138] .Sprue
[139] .Chatin
[140] .Peroxyate defer