دوره شناخت یبوست

دوره شناخت یبوست

دوره شناخت یبوستبحث در یبوست همچنان که درجامعه فعلی ما بین عوام و پزشکان درمکتب جدید به این شکل جا افتاده و در موردش سخن گفته می شود که تا نام یبوست را می شوند از آن به مشکل در جهاز هاضمه و نوع به سختی دفع شدن مدفوع یاد می کنند و بحث در یبوست آنچه را که در حقیقت خویش منباب آن در طب کهن بحث به میان آمده است مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است.

باید بگوییم مبحث یبوست که در لغت به معنای لفظی خشکی (یابس) عمل خشک کنندگی را مورد فعلیت قرار داده اند می باشد ولیکن در اصطلاح این معنای خشک کنندگی و بطور کلی از مصدر خشک کردن مقصود ایجاد آن قسم از خشکی که در اذهان همگان جای گرفته است نمی باشد.

همانطور که می دانیم در طب کهن نیروهایی بصورت قوه ها در نفس آدمی بصورت تکوینی قرار داده شده است که این نیروها بر اساس قوای خدمت رسان به کیفیات اربعه در کنشهای ایجادی از امتزاج آنها که بحث در مورد اخلاط را در پی خواهد داشت بوجود می آیند نیروهای خادمه ای هستند که به جهت موجود شدن از قوای عنصری فقط در معنای مادی امر اثرات خویش را به ظهور و بروز نمی رسانند و این دلیلی واضح است بر اینکه همانطور که جنبه عنصری عناصر اربعه به لحاظ مادت عنصری در قالب بحث مادی نقش مادی و غیرعنصری را ایفا می کنند از آن جهت که به دید و کیفیات ماده در دید انسان ظاهر نمی باشند یعنی جنبه عنصری دارند لاجرم کیفیات و نیرو و قوا که از آنها تولید می شود نیز جنبه مادی صرف مانند عناصری که در جدول مندلیف می باشد نخواهد بود.

بطور کل بر اساس آنچه گذشت باید بگوییم که فعل خشکی از جهت اینکه نیازیست برای قوای خادمه تا بتواند افعال مورد نیاز برای جذب و ماسکه و دافعه و هاضمه را بوجود آورد فعلیست که از جهت موجودیت خود آنگونه خشکی که در عالم موجود به نظر همگان می آید, نمی باشد بلکه خشکی آنست که چیزی شریف و مورد نیاز قوا برای انجام افعال مورد نیاز بدن می باشد. بطور کل باید بدانیم که آنچه از خشکی, رطوبت, برودت و سخونت در ابحاث طبی مورد بحث قرار گرفته اند به دو وجه می بایست آنها را مورد معاینه قرار دهیم

یک وجه , وجه غریزی و طبیعی از آن حیث که از بیرون از بدن انسان تامین نمی شود و بصورت مکون از ابتدای خلقت همراه اوست. این وجه همانست که چنانچه خشکی از آن یاد می کنیم خشکی نیست که ایجاد هیچگونه ضرری برای بدن نماید بلکه به تمام وجه موجبات درست انجام شدن افعال مقرر برای تامین نیاز یکایک اعضای بدن را عهده دار می شود و همینطورست در مورد رطوبت و برودت و …  اما آن قسم از خشکی و سه دیگر از کیفیات به جهت فاعله و منفعله بودن که از طریق اعمال مورد استفاده از طریق انسان برای نشو و نما و گذر زندگی به بروز می رسد مانند خشکی که از طریق ماکول و مشروب امکان حصول می یابد و یا رطوبتی که با ضدیت با خشکی از خشکی اصیل در بدن می کاهد وجه دیگری از آن دو وجوه یاد شده می باشند.

در حقیقت رازی که در این میان نهفته هست و یابنده حقیقت به دنبال آن می بایست روان باشد درک مطلبی در این میان است که بسیار ظریف و فهمش نیاز به تامل بیشتر و تفکر بالاتر در این مبحث را طلب می کند و آن اینست که  حرارت از آن نظر که در بطن وجودی طبیعی طبع آدمی موجود می باشد دقیقا از همان حیث از موجودات عنصری می باشد و با حرارت موجود در عالم امکان تفاوتی کامله دارد که در لفظ مشهور و فهم مفهوم در گذر علوم گذشتگان آن را حرارت غریزی نام کرده اند و همینطورست رطوبتی که در اثر انجام افعال متعدده از انسان از ماکول و مشروب و اعراض نفسانیه موجود می گردد با آن وجه از رطوبتی که از ابتدا در بدن انسان بوسیله حرارت و یا برودت از گرمی و سردی مکون بوده است تفاوتی کامل دارد و آن رطوبت را که از ابتدا در آدمی بصورت منبعی برای نشو و نما و حفظ صحت و  نگاهداری قوای اصیل در آدمی وجود داشته است متمایز می سازد که گذشتگان این رطوبت را رطوبت غریزی خواندند و آن زمان که این رطوبت غریزی بر اساس افعال ,افکار و اعمال آدمی (که بصورت منبعی در انسان به ودیعات گذاشته شده بود ) به نقصان گرایش کند آن وجه از رطوبت جای آن را خواهد گرفت که توان اجرایی آن رطوبت شریف را به هیچ وجه یارا نخواهد بود و از پس آن پیری حلول نموده و امراض ظهور نموده و آغاز خشکی از وجه غیر طبیعی و غیر غریزی در زندگی آدمی آغاز خواهد شد و این زمانیست که انسان در عین حال که بی بهره از آن منبع شریف زیست می کند هرچه تلاش نماید نمی تواند حرارت رطوبت برودتی را که در وجه اول عرض نمودیم در درون خویش بوجود اورد و نبود آن قوای شریف و کیفیات تکوینی ایجاد آن قسم رطوبت و … دیگر را که از جنبه مادی مورد نیاز بدن است بوجود می آورد که با اثر گذاری آن وجه از نیروهای اولیه فاصله ای بسیار دارد پس بهتر آنست که آدمی با فراگیری علم دقیق و فهم درست از حرارت و برودت و رطوبت که از ابتدا در درونش بصورت غریزی نهاده شده بود صیانت و حفاظت نماید که این نیاز به فهم علمانی و روش درست روحانی و اعمالی در انسان دارد تا بتواند با نگاه داشتن این منابع شریف به تدریج آنها را خرج نماید و در کنارشان از کیفیات حاصله و نیروهای ماجده بصورت کمک کننده ویاری رسان به آن منابع شریف بهرمند گردد و این دقیقا همان حفظ صحت و عدم بروز مرض در انسان می باشد. از پس این گفتار خواهید دانست که یبوستی که در باب آن در این دوره بحث می شود چه مقدار با اصل حقیقی و غریزی موجود در بدن انسان متفاوت است و بهتر آنست که در مورد این مبحث و مقوله هر آنچه بیشتر به درس و بحث و تحقیق محقق جستجوگر بپردازد.

آدمى از ساعتى که بدنیا مى ‏آید تا پیر شود روز به روز خشکى بر مزاجش‏ «۲» فزونى مى ‏یابد و از این جهت است که خون کودکان و بچه‏ ها با مقایسه با خون جوانان و بطریق اولى با خون پیران رطوبتش زیادتر است، با این حال حرارت زیادى دارد و جالیوس در تفسیر کتاب فصول‏ این معنى را تصدیق‏ نموده و گفته است حرارت نوباوگان از حیث کمیت از حرارت جوانان بیشتر و حرارت جوانان از لحاظ کیفیت از نوباوگان زیادتر است. این امر از اینجا معلوم م ى‏شود که اعمال طبیعى در نوباوگان از لحاظ هضم غذا و نشو و نما بهتر انجام مى ‏گیرد. بدین جهت است که خون نوباوگان و کودکان شبیه به عصاراتى‏ «۱» است که هنوز در آنها پختگى منتهى به نضج کامل شروع نگردیده و در آنها جنبش غلیانى پیدا نشده است.
خون جوانان بمانند عصارات جوشیده ‏اى مى ‏باشد که از آن بخارات و فضولات زیاد بیرون ریخته است، شبیه شرابى است که آماده شده و از غلیان افتاده و نیروى آن استحکام یافته است.
اما خون پیران مثل شرابى است که قدرت آن از بین رفته و نزدیک بسردى شده و سرکه خواهد شد.
اما آبله بهنگام غلیان و عفونت خون بوجود مى‏ آید تا بخارهاى زائد از آن بیرون روند تا خون دوران کودکى که شبیه به عصاره ‏هاى مرطوب است بخون دوران جوانى که بمانند شراب پخته آماده است تبدیل گردد.

بیشتر پزشکان کنونى، تندرستان را به نوشیدن آب سرد ناشتا فرمان مى ‏دهند چون شکمبه و روده ‏ها را برمى ‏انگیزد و روانى طبیعى بى ‏هیچگونه سختى و بازدارندگى (یبوست‏) در آنها پدید مى ‏آورد و گرده و پیشآب‏راه‏ها از نمک‏هاى ته ‏نشین شده م ى‏شوید و پاک مى ‏کند سیکل چرخشى خون را تر و تازه مى ‏نماید. این برخى از نظریات ایشان مى‏ باشد. من نیز آن را آزمودم و چهل سال به نوشیدن آب بامدادان خو کردم و آن پند آموزگارم در دانشکده پزشکى بود و بر اثر این آبخورى آن بازدارندگى که از کودکى دچارش بودم از بین رفت.

یبوست‏، نیاز بدان در کنش‏هاى نیروهاى سه گانه- یعنى دو ناقله و یک ماسکه- وجود دارد، درباره دو ناقله- یعنى نیروى جاذبه و دافعه- نیاز مبرم به خشکى به دلیل ایجاد امکان زیاد براى تکیه کردن که در هرگونه حرکت ضرورى است مى ‏باشد، مقصود من از حرکت، حرکت روح حامل این نیروها به سوى کنش‏هاى خود مى ‏باشد که این حرکت به دفع نیروهایى م ى‏انجامد که از مانند آن سستى رطوبى‏ «۲» را بر طرف مى‏ گرداند، هر گاه این سستى رطوبى در گوهر روح یا در گوهر ابزار وجود داشته باشد، اما نیاز نیروى ماسکه به خشکى براى ایجاد انقباض در اشیا می ‏باشد. «۳»
اما نیروى هاضمه (نیازى به خشکى ندارد بلکه) نیاز آن (براى طبخ و نضج) به رطوبت شدیدتر است.

فعل و انفعال قواى فاعله یعنى حرارت و برودت و قواى منفعله یعنى رطوبت و یبوست‏ حاصل مى ‏شود.

آب شور و اب های سنگین موجب یبوست میشود

عده ‏اى از دانشمندان اروپا بر علیه گوشت اعلامیه‏ هائى منتشر کردند (زیرا گوشتخوارى در اروپا بیش از سایر کشورها رواج دارد بطورى که خوراک گوشتى روزانه آنها بیش از نان و حبوبات میباشد و بر اثر این افراط با آنکه وسائل مصنوعى بهداشتى آنها کاملتر است بیماریهائى مانند پوک شدن استخوان، ضعف غدد بدن و بهم خوردن نظم لوله‏ هاى هاضمه و در نتیجه سوء هاضمه و تخامه- حصبه- وباء- سل و سرطان- امراض کبد- تورم امعاء- مرض قند- آپاندیس- بیمارى‏هاى معدى و روده‏ اى خصوص انسداد روده- یبوست‏ و امراض دیگر که همه از عوارض گوشتخوارى افراطى است بسیار دیده مى ‏شود).

ابن الیاس در بستان الاطبا گوید که :
– اصل بیماریها سرما و یبوست‏ است.

در بیان اسباب سخونت و برودت و یبوست‏ و رطوبت‏
و بباید دانست که از حکما و اطبا جالینوس حصر اسباب سخونت در پنج چیز کرده است و ازین پنج چیز حرکت‏ست زیرا که حرکت مفرط موجب افراط تحلیل است که منتهى به تبرید مى ‏شود و دیگر ملاقات مسخن است از غیر افراط داخلا و خارجا چه افراط موجب تبرید است چنانچه مذکور شد و دیگر متناول از ادویه و اغذیه حاره و دیگر حصول تکاثف که موجب‏
احتقان حرارتست و عفونت و اسباب برودت را جالینوس در شش چیز حصر کرده است یکى حرکت مفرط و دیگر سکون بافراط و دیگر ملاقات آنچه مبرد است و دیگر ملاقات آنچه بافراط مسخن است و دیگر متناول مبرد از اغذیه و ادویه و دیگر تقلیل غذا بافراط و اما اسباب یبوست نیز منحصر در چهار چیز است یکى ماده مجفف و دیگر ملاقات آنچه مجفف است مثل آتش و هواى مجفف و دیگر تقلیل غذا و آب اگرچه یبوست ضعف جاذبه باشد و دیگر آنچه تحلیل باشد و اسباب رطوبت نیز منحصر در چهار چیز است یکى ماده رطب از اغذیه و اشربه و دیگر ملاقات آنچه مرطبست از هوا و آب و آنچه بدین ماند و دیگر تکثیر غذا و اگرچه بطبع مرطب نباشد و دیگر اسبابى که جافه.

حکیم رضی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا